از رسم ­هایی که در گذر زمان، ضمیمه سنت چهارشنبه ­سوری شد و عمری پاینده یافت، قاشق­زنی و فالگوشی است. این مراسم بنا به روایات متعدد در برهه ­های زمانی ویژه­ای متولد شد. برخی این مراسم را از ابتدا همراه و بخشی از جشن آخرین سه ­شنبه سال می ­دانند. عده­ای دیگر علاوه بر آتش ­بازی رسم ویژه­ای برای هر شهر و منتسب به آن می ­دانند. آنها معتقدند، جشن چهارشنبه سوری یک جشن ملی بوده و هر محلی برای خودش سنتی خاص دارد.


سنت قاشق­زنی برای اغلب تهرانی ­ها آشنا و ملموس است. البته این رسم در برخی شهر­های دیگر ایران نیز وجود دارد. یکی از دلایلی که برای پدید آمدن قاشق­زنی عنوان شده، کمک به فقرا و نیازمندان در قالب یک ناشناس است.

در روزهای نزدیک نوروز، شهرها و روستاها پیشاپیش بوی بهار می ­گرفتند. مردم به خاطر گذر از زمستان، خوشحال بودند و جشن و پایکوبی به راه بود. در این بین، بسیاری از افراد، نیازمند بوده و چیزی برای گستراندن سفره سرور نداشتند. به هرحال شب، جشنی برپا و تمام سفره ­های شهر رنگین بود. برای یک دست­ تر شدن خوان ­های شب عید، مراسم قاشق­زنی به شکل خودجوش شکل گرفت. قاشق­زنی در روزگاران قدیم که تهران تازه لقب مرکزیت گرفته بود، باب شد.

 

پس از مراسم آتش­بازی و خواندن سرود “زردی من از تو، سرخی تو از من“، مردم، کوچه­ ها را خالی کرده و گرد کرسی و سفره خود می­ نشستند. صدای کلون در به گوش می ­رسید. نگاه ­ها روی غذای وسط سفره که معمولا سبزی پلو با ماهی بود لحظه ­ای به هم دوخته می ­شد. مقداری غذا، آجیل، شیرینی یا پول می­ توانست دلی را خوشحال کند. پدر یا پسر بزرگ خانواده به هوای اهدای خوراکی یا پول، خود را پشت در حیاط می ­رساندند.

قاشق­زن­ ها که معمولا برای ناشناس ماندن، تک­نفره اقدام به قاشق­زنی می­کردند و با قاشق بر پشت کاسه مسی می­کوبیدند. با شنیدن صدای قاشق، لقمه در گلوی صاحب سفره گره می­خورد و پایین نمی ­رفت. کسی پشت در اعلام گرسنگی می ­کند.

تماشا کنید :

سپندارمذگان، روز عشق آریایی

نور زیتونی که نه شرقی ست و نه غربی ( ویژه برنامه جشن سده)

تاریخچه و آداب و رسوم شب یلدا

پیش از رسیدن میزبان، قاشق­زن دستمالش را از زیر یا بالای در به داخل خانه می­ فرستاد. وقتی نیم لای در بازتر می­شد که دستمالِ پر شده از خوراکی، قند یا پول در دستشان قرار می گرفت. قاشق­زن به سرعت از محل دور می ­شد و تنها خواسته­ اش ناشناس ماندن بود.

از آنجا که در هر محله آدم خیررسان پیدا می ­شود، قاشق­زن بی­ آنکه بداند تحت ­تعقیب آدم خیر قرار می ­گرفت و شاید روزهای بعد، دستمال یا کیسه­ ای از هدایای گوناگون جلوی درب منزلش می ­یافت و سال نو را با خوشحالی بیشتر آغاز می­کرد.

ایرانی ­ها مردمی شوخ­ طبع هستند. شاید به همین علت مراسم مهجور و پرالتهاب قاشق­زنی، خیلی زود به عنوان رسمی نشاط انگیز به شمار رفت که حکایات زیادی در آن وجود دارد.

قاشق­زن­ها به مروز زمان زیاد شدند و برخی در قالب گروه ­های چند نفره قاشق­زنی می ­کردند. آن ها وارد کوچه­ ای می­ شدند و قاشق بر کاسه می ­زدند.

پس از اتمام کار و باز کردن دستمال­ هایشان پشت کوچه، هر یک از آن ها، شانس خود را با دیگری مقایسه می ­کرد. یکی آجیل برده بود و دیگری سکه پول. یکی دیگر نیز با دستمال خالی مواجه می ­شد. ولی با گذشت زمان، قاشق­زنی به شوخی گرفته شد و قاشق­زن ­ها دو دسته شدند:

عده ­ای از روی فقر
و عده ­ای برای شوخی سر و صدای قاشق و کاسه در می ­آوردند.

حکایت شوخی­های قاشق­زنی برای هر فردی خاطره­ای ماندنی ساخت و شاید خاص بودن این شب در احیای خاطراتش نقش داشته است. با گذشت زمان، قاشق­زنی به ویژه برای نوجوانان و جوانان، به عنوان مراسمی جالب توجه به شمار می­رفت.

حرکت قاشق زن را می­ توان این­گونه بیان کرد:

جوانی تند و تیز که سر و بدنش را می ­پوشاند تا ناشناس بماند. دستمال را می­ انداخت داخل حیاط و با محتوای پول، شیرینی، نخودچی و کشمش که در گره دستمال جا خوش کرده بود، کوچه را مانند یک دونده در حال فرار ترک می ­­کرد.

فالگوشی نیز پدیده­ای بود که در آخرین سه­ شنبه سال به وجود آمد. روزگاری که تمام بام­های خانه­ ها یک کوچه به هم راه داشت و حیاط­های گسترده با درختان بسیار، انتظار بهار را می کشیدند.