گوزن طولانی | پلاک ۵۲

آخرین شماره مجله پلاک52

دسته: گوزن طولانی

دوربرگردان, طنز, گوزن طولانی

از دفترچه خاطرات یک روانپزشک؛ شهرزاد قصه گو 

در مطبم نشسته بودم که ناگهان در باز شده و مردی با تاج و شنلی بلند وارد شد. مرد شنل پوش نیامده نشست روی مبل و گفت: دکتر دستم به روپوش سفیدت. بعد نگاهی به سرتاپای من انداخت و گفت: دکتر! پس روپوش سفیده ات…

دوربرگردان, دوربرگردان-۴۱, گوزن طولانی

خاطرات یک روانپزشک؛ علوم خفیه ی مدیریت 

در مطبم نشسته بودم که مردی کت شلواری و شیک اما افسرده وارد شد. وقتی نشست گفت: آه دکتر دنیا خیلی خراب شده. من باید از این مملکت برم. دیگه جای امثال من نیست. دارم خودمو اینجا هدر می دم. گفتم: مگه چی شده؟ گفت:…

مظفرالدین شاه
دوربرگردان, گوزن طولانی

طنز | داستان ورود سینماتوگراف به ممالک محروسه ی ایران 

اتابک اعظم: درود و سلام بر قدر قدرت زمان که شکوه شمشیرش ترس بر دل دشمنان می افکند و به یک نگاهش ببر به گربه تبدیل می شود و قدش از زرافه بلندتر است و … مظفرالدین شاه: ملیجک این اتابک چه می گوید؟ ملیجک:…

" اعتراضات کامیونداران معترض به واکسیناسیون الزامی کرونا در کانادا
دوربرگردان, دوربرگردان۴۳, گوزن طولانی

خاطرات یک روانپزشک؛ مهمات داستان نویسی 

همانطور که می دانید هنر و به خصوص خلق آثار هنری می تواند روح آدم را جلا ببخشد. ارسطو که در دور و بر قصر اسکندر مقدونی می چرخید گفته بود هنر می تواند به ما کمک کند. من هم که روحیه ام بابت شغلم…