طنز پرداز : پری سا شمس

عمه خانم را با قرار وثیقه آزاد کردم.

-بزن بغل من همین‌جا پیاده می‌شم.

+حالا خیلی مونده تا خانه سالمندان.

-می‌دونم خیر ندیده. خودم بلدم. ولی می‌خوام اینجا پیاده بشم.

+بگید کجا کار دارین خودم می‌برمتون.

-یکی از بر و بچه‌های بند کرونا گرفت مرد.

+بریم سر مزارش؟

-نه! بریم خونه‌اش. شوهر مقبولی داشت.

+آخی حتما طفلی خیلی تنها شده.

-همون دیگه. بریم ببینم من می‌تونم از تنهایی درش بیارم!

+عمه جان! واقعا که خجالت داره.

-سکته نکن بابا دگوری. شوخی کردم. من هیچ‌وقت به گله خودی نمی‌زنم.

+پس می‌خواین برین خونه‌‌شون چیکار؟

-می‌‌خوام برم نذر اون خدا بیامرز رو به جا بیارم. نذر کرده بود امسال محرم تو خونه‌اش نذری بده.

+خونه‌اش بزرگه؟

-60-70 متری هست.

+مهمونا کمن؟

-هفتاد هشتاد نفری هستن.

+عمه جان! شما چیزی از فاصله اجتماعی شنیدین؟

-برو بابا حوصله داری. نذری وقتی می‌چسبه که جمعیت زیاد باشه. آدما که خفت هم می‌شینن دلاشون به هم نزدیک می‌شه.

+اینا مال قبل کرونا بود.

-کرونا مرونا الکیه. اینا رو می‌گن که مردمو سرگرم کنن.

+کیا اینو می‌گن؟

-خودشون.

+خودشون کین؟

-همونا!

+کدوما؟

-همینا!

+همینا، همونا! خب واضح بگید ببینم کی می‌خواد مردمو سرگرم کنه.

-اگه می‌دونستم کیه که به تو نمی‌گفتم. خودم پا می‌شدم می‌رفتم یقه‌شو می‌گرفتم می‌گفتم ای چینی! ای بی‌شعور! دست از سر مردم جهان بردار! بعد هم دوتا چک افسری نر و ماده می‌خوابوندم بیخ گوشش که بفهمه یه من ماست چقدر کره داره.

+عمه جان شما الان داری می‌ری خونه یه بنده‌خدایی که از کرونا مرده بعد می‌گی کرونا دروغه.

-خب حالا دروغ نیست. من وصیت این جسدو چیکار کنم؟

+پولشو بدین به خیریه.

-پولشو بدم به خیریه که دیگه نمی‌تونم شوهرشو ببینم.

+خب با شوهرش با هم برید خیریه.

-فایده نداره. اون می‌شه یکی دو ساعت کار. من برای اینکه مخ بزنم باید کمِ‌کمِ‌کم سه چهار روز رو حریف کار کنم.

+پس الان قضیه وصیت مطرح نیست. در مورد پروژه مخ‌زنی شما مشورت کنیم.

-تو توی عمر بی‌حاصلت تا امروز بیشتر از دو تا مخ زدی؟

+نخیر. این چه ربطی به موضوع شما داره.

-من اینقدر بدبخت نشدم که لوزری مثل تو بخواد بهم مشاوره بده!

+عمه جان من وسط خیابون موندم. می‌گید کجا باید برم یا بذاریم ماشینا همین‌جوری بوق بزنن و فحش‌مون بدن؟

-خبرت برو آسایشگاه. خودم بعدا یه راهی برای پر کردن تنهایی شوهر اون مرحوم می‌کنم.

به سوی خانه سالمندان راه افتادم.