عمه خانم پروتکلها را میشکند
-میخوام برم نذر اون خدا بیامرز رو به جا بیارم. نذر کرده بود امسال محرم تو خونهاش نذری بده.
عمه به زندان علاقه مند میشود
آمدم ملاقات عمه خانم! این بار در ندامتگاهی معروف. عمه با چادری پر از نقش ترازو روبهرویم نشست.
عمه در هلفدونی
وارد اتاق ملاقات ندامتگاه شدم. عمه با چادر مخصوص زندانیان روی صندلی نشسته بود منتظر.
عمه جان! چرا دستگیرتون کردن؟
الکی! اشتباهی منو گرفتن