طنز پرداز : همایون حسینیان

برای مهاجرت به کانادا راههای مختلفی وجود داره که اگه از این وکلای مهاجرت بپرسین سخت‌ترین راهو جلوتون می ذارن؛ اگرچه ادعا می کنن این راه از همه قانونی‌تره!

منم برای مهاجرت و اقامت تو کانادا با یه وکیل مهاجرت مشورت کردم. اول یه سری فرمهارو پر کردم بعد دیگه شروع کردم برای به دست آوردن امتیاز مناسب به این در و اون در بزنم. از گرفتن گواهی‌های فنی بگیر تا خوندن زبان فرانسه و انگلیسی و الی آخر. بین خودمون بمونه اصلا ازدواجم هم به خاطر کانادا بود چون گفته بودن به متاهلا راحتتر اقامت می‌دن! در نهایت هم وقتی همه مدارک و مستنداتم جور شد به خاطراینکه دیگه به تخصص من نیازی نداشتند نتونستم کاری انجام بدم و رفتم یه تخصص دیگه یاد گرفتم و آخرش بعد از چندین سال موفق شدم.

ولی یه راه ساده‌تر هم وجود داره که  یکی از دوستام به نام سعید این راهو پیدا کرد. وقتی چندماه پیش تو تورنتو دیدمش از تعجب خشکم زد آخه نه تخصصی داشت و نه زبان خارجی بلد بود تازه تو مدرسه فارسی هم بلد نبود درست حرف بزنه.


با صدای نویسنده گوش دهید.


رفتم سمتش و صداش زدم و بعد از کلی احوالپرسی رفتیم تو یه کافه نشستیم و بعد از مدت کوتاهی ازش پرسیدم که چه جوری به این سرعت اومد کانادا اونم بهم گفت که: از اونجایی که تو خانواده و فامیل من به هوش و استعداد مشهورم یه راهی به ذهنم رسید اول ازهمه از پدر و مادر عزیزم خواستم تا بذارن واسه‌شون اون خونه قدیمی رو بفروشم و یه زمین مناسب بخریم یه چند واحد آپارتمان توش بسازیم و اونا هم قبول کردن بعدش هم حدود صد میلیون از عموجان قرض گرفتم و از فروشگاه دایی جان هم به بهونه فروش به یه شرکت تعاونی، کلی دم و دستگاه صوتی و تصویری گرفتم و زیر قیمت فروختمشون و همه‌شو تبدیل به پول کردم و خلاصه با اختلاس داخلی! و فامیلی با نزدیک به یک میلیاردتومن اومدم کانادا و ظرف یه هفته اقامت گرفتم!.

همینجوری که سعید داشت از کاراش می گفت من یادم اومد که تو مدرسه هم از چند نفرمون قرض گرفته بود و هیچوقت برنگردوندشون. بعدش هم به این استعداد و هوشش غبطه خوردم و خودمو همیشه شماتت می کنم که چرا اینهمه بدبختی کشیدم تا خودمو برسونم اینجا و از ظرفیتهای فامیل و خانواده برای مهاجرت استفاده نکردم.

به هررو می خواستم به دوستانی که قصد مهاجرت دارند و استعدادی دراین زمینه دارند یه میانبر بهشون نشون بدم ظرف سه سوت بیان اینور!