ضرب المثل­های تهرانی به زبان محاوره ای – قسمت هفتم | پلاک ۵۲

آخرین شماره مجله پلاک52

نوشته ها


ضرب المثل­های تهرانی به زبان محاوره ای – قسمت هفتم

استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.

ادبیات ایران و جهان, فرهنگستان

ضرب المثل­های تهرانی به زبان محاوره ای – قسمت هفتم 

جَعفَرِ شَهری‌باف (۱۲۹۳ در عودلاجان تهران – ۶ آذر ۱۳۷۸ در تهران) نویسنده ایرانی و پژوهشگر تاریخ تهران است. استاد جعفر شهری در دو مجموعهٔ طهران قدیم (۵ جلد) و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (۶ جلد)، حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان می‌کند. دیگر اثر او، قند و نمک، مجموعه‌ای از اصطلاحات اصیل تهرانی با توضیحات و پیشینه است.

سرزمینی است که ایمان فلک رفته به باد

منظور شهر تهران که خاکش را دامنگیر و گرفتار کننده می گفتند:

به عشقت خانمان بر باد دادم

که تهران خاک دامنگیر دارد

سر زیر آب کردن

پنهان کردن، مخفی نمودن،‌ از بین بردن، کشتن

سر سفره، خاله خواهر زاده رو نمی شناسه

از ساده ترین و بهترین آزمایشات از دوست که علاقه اش واقعی و یا به ریا است،‌در سر سفره و حضور خوراکی می باشد که همه اش به فکر خود می باشد یا به فکر رفیق هم هست.


در ۵ دقیقه منزل مسکونی خود را با بهترین قیمت در کانادا بیمه کنید ( از ۱۲ دلار در ماه!)

سرش اومد تو سرا !

نظر به بچه ای که بزرگ و کارآمد شده باشد. که هم به خوشگویی و خوش نظری و هم حسادت و طعنه و مسخره به زبان می آید.

ضرب المثل­های تهرانی به زبان محاوره ای – قسمت ششم

سرِ گاب ( گاو) تو خمره گیر کردن

در کاری به اشکال برخوردن :

گاوی به طلب آب سر در خمره نمود که شاخ هایش مانع بیرون کشیدن آن گردید و چون نتوانستند آن را خارج کنند، به دَخو ( بزرگ قوم، ریش سفید که به قزوینی ها منسوب شده) متوسل شدند و دَخو دستور داد سر گاو را ببرند و پس از گفت خمره را شکسته و سر گاو را درآورند و سینه جلو داد و گفت اگر دَخو نبود شما در رفع گرفتاری ها به که رجوع می کردید؟!!

شهرفرنگ

کیسه ش درازه

طماع، حریص، سیری ناپذیر، اخاذ

گاهی به میمنه، گاهی به میسره

این سوی و آن سوی افتادن،‌ بی تصمیمی و بی عقیدگی،


گپ و گفت با رونیا کاظمی، نابغه ۹ ساله ایرانی که به شش زبان صحبت می کند


گدا را چه یه نون بهش بدی چه یه نون ازش بگیری، فرقی نمی کنه

بی اعتنایی به داشت و نداشت و گرفت و دهش، نشان دادن مناعت طبع

خیابان پهلوی (ولیعصر)‌ تقاطع شاهرضا (انقلاب)

مگه چی شده؟! کُفرِ کُمبُزه!

به کسی که از حرف بی اهمیتی ناراحت شده باشد:

در آن حد عدم اهمیت که خربزه، کمبزه گفته شده باشد!

کمبزه

مگه خاکشیر نبات حلقم کرده ای؟

با نشان دادن بد آمدن و ناراحتی به کسی که پیوسته قسم به جان او بخورد.

مطالب مرتبط

مطالب قبلی و بعدی