دفترچه بیمه عمه
عمه خانم نشسته زیر تیغ آفتاب روی نیمکت آسایشگاه. پیرمردی کنارش. کیسه داروها را به دستش میدهم. -بفرمایید عمه جان! اینم قرصهاتون! -دفترچه…
خاکبرداری از ادبیات
باز موقع تحویل مطلب رسید بود و من نمی دونستم چه خاکی به سرم کنم!؟ بعد وقتی مناسبتهارو که دیدم متوجه شدم روز جهانی خاک رو در پیشرومون دار…
فروش اوکازیون خاک
شما تا به حال خاک وطنتان را فروختهاید؟ بیخود چپ چپ نگاهم نکنید. من فروختهام.اجازه بدهید قبل از هر توضیحی کامنتها را ببندم. ظرف چهار ثا…
جوراب، توالت ، پیچ گوشتی نمره 12 و دیگر هیچ
جمشید جان همینطوری که داری چای می خوری، بزار برات تعریف کنم. امروز رفته بودم تا به سنت همه ساله برای روز مرد برات جوراب بخرم. اینطوری نگا…
توالت مردانه یا مردان در توالت ؟ مساله این است!
در پاریس که بودم یک دوست پاریسی به من گفت یک شهر برای پویایی به دو چیز نیاز دارد. اولی را نمیتوانم بگویم پس این طور وانمود میکنم که او …
عمه خانم و غنایم جمعه سیاه
عمه خانم نشسته است روی نیمکت حیاط آسایشگاه و ناخنهایش را که هنوز بلند و خوش فرمند مانیکور میکند. -بهبه! عمه جان چه وسایل مانیکورتون خا…
اصغر آقا فرمون به کانادا می رود
” اسی جان! الان که دارم این نامه را برات می فرستم دلم مثل یاتاقان پیکان گوجه ای روزگار جوانیم، سوخته. اصلا بگو جزغاله شده. آقایی که شما ب…
صفی به درازای تهران تا تورنتو
چند وقت پیش، در صف کنسرت لیدی گاگا به همراه همسرم ایستاده بودم که دستی محکم و قوی به شانه ام کوبید. با خودم گفتم بدون شک طرف ایرانی باید …