طنز پرداز : داوود قنبری

جمشید جان همینطوری که داری چای می خوری، بزار برات تعریف کنم. امروز رفته بودم تا به سنت همه ساله برای روز مرد برات جوراب بخرم. این طوری نگام نکن. تو خودت متخصص گم و گور کردن جورابی.

اما امسال من یک کشفی کردم که باعث شد، تصمیم بگیرم یک کار جدید بکنم. یعنی رفتم و جوراب رو پس دادم و با چیزی عوض کردم که به نظرم بیشتر به درد بخوره. نه الان هیچی نگو.! فقط گوش کن چی می گم.

می دونی چی کشف کردم؟ هیچ می دونستی که امروز مصادف با چه روزیه؟ چرا چشماتو گرد کردی؟ معلومه که روز مرده. منظورم اینه که یک روز دیگه هم مصادف شده با روز مرد. حالا چرا؟ نمی دونم. ولی وقتی متوجه شدم، با خودم گفتم بیام یه خلاقیتی به خرج بدم.

هیچ یادته که از همون روز اول آشناییمون که اون پولیور راه راه نارنجی چرک رو پوشیده بودی که پشتش یه ذره نخ کش شده بود، کفش قهوه ای سوخته پوشیده بودی و جورابت هم مشکی با خالهای طوسی رنگ بود. به من گفتی که کار فنی بلد نیستی؟ به نظرم از امروز دیگه کم کم باید این کارو یاد بگیری.

از تو چشات که گرد شده می خونم که که می خوای بپرسی چه کاری؟ عزیزم چرا داری سرفه می کنی؟ سرما خوردی؟ داری به چی اشاره می کنی؟ می خوای زودتر حرفمو بزنم؟ باشه قبول.

اصلا بزار رک باشم و به قول خودت بزنم تو خال. امروز مصادف با روز جهانی توالت هم هست. چرا تو سرت می زنی. باور کن. در همه ی تقویما نوشته شده. حالا چرا اینقدر بی سلیقه گی به خرج دادن؟ دیگه تقصیر من نیست.

عزیزم می دونی که توالت خونمون مدتهاست که خرابه. سیفونش کار نمی کنه و از زیر مخزنش هم مثل چشمه ی جوشان، آب می ریزه بیرون. عزیزم زندگی کنار تو رو خیلی دوست دارم. ولی قبول کن که بی توالتی خیلی سخته.

تو همیشه می گی نزدیک دو میلیارد نفر دیگه هم توی دنیا زندگی می کنن که به توالت دسترسی ندارن. قبول. ولی تو این پنج شش سال از بس برای قضای حاجت رفتیم خونه ی همسایه ها، دیگه از دستمون خسته شدن.

همین دیروز زن همسایه پایینی خیلی رک به من گفت که لطفا یکم کمتر بخورین. اینطوری مجبور نیستین دم به ساعت دستشویی برین.

خلاصه می خواستم بگم که رفتم و برات کتاب چگونه تعمیرکار توالت خود باشیم رو خریدم. یه پیچ گوشتی نمره ی ۱۲ هم خریدم که دست به کار بشی.

عزیزم چرا صورتت قرمز شده؟ عصبانی شدی؟ ناراحتی داری؟ عیبی نداره که می رم پسشون می دم و همون جوراب گل گلی رو می خرم.

یک ساعت بعد گزارش پزشکی قانونی: مرحوم به جهت پریدن یک عدد قند در حلقوم خود، خفه شده و درگذشته است.