ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی در منطقه خلیج فارس و شرق میانه است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۷۰ میلادی  ختم می شود. شهری که نویسنده از آن به عنوان کانون توطئه های خاور میانه یاد کرده و شگفت آنکه نقطه شروع ماجراهای کتاب نیز تهران زمان محمدرضا شاه پهلوی است.   قهرمان اصلی داستان یک سرهنگ ضد اطلاعات ارتش آمریکا است که به عنوان وابسته نظامی در سفارت آمریکا در تهران مشغول به کار است. به همراه او،  لیلا دختر زیبا و جذاب یک خانواده سرشناس ایرانی که به عنوان مترجم در سفارت آمریکا مشغول به کار است، خالقان اصلی این رمان جذاب و نفس گیر هستند.

نویسنده : رابین مور

برگردان : غلامرضا کیامهر

قسمت قبلی داستان ماموریت در دوبی را مطالعه کنید

قسمت سی و پنچم

بعد از شرح مفصلی که سرهاری درباره خوراک ماهی به میهمانانش داد هجوم به سوی سینی های ماهی آغاز شد. تقریبا هیچ یک از میهمانان سرهاری انتظار نداشتند که در قلب آن بیابان خشک و بی آب و علف چنان میهمانی مجلل و پرتشریفاتی به سبک غربی ها ترتیب یافته باشد.

کار صرف ناهار تا حدود ساعت ۳ بعد از ظهر به طول انجامید و پس از آن میهمانان به پیشنهاد سرهاری سوار بر لندرور فیتز عازم تماشای اصطبل مخصوص شیخ زاید شدند. محوطه اصطبل به قدری وسیع بود که مشاهده همه قسمت های آن جز سوار بر اتومبیل امکان نداشت. همانطور که سر هاری قبلا به میهمانانش گفته بود، شکوه و برازندگی اسب های اصطبل شیخ زاید هر بیننده ای را وادار به تحسین می کرد.

در پایان بازدید از اصطبل به پیشنهاد سرهاری قرار شد میهمانان بعد از مقداری استراحت و رفع خستگی در استراحتگاهشان برای دیدار با شیخ زاید به خانه او بروند. استراحتگاه میهمانان فاصله چندانی تا خانه اقامتگاه شخصی سرهاری نداشت و طبق قرار با سرهاری میهمانان می بایست دقایقی قبل از ساعت شش بعد از ظهر برای دیدار با شیخ زاید در خانه او حضور می یافتند.

****

لحظاتی قبل از ساعت شش بعد از ظهر فیتز به همراه لیلا اسمیت، تورن ول و جان استکس به خانه سرهاری اولمشتاد رسیدند. هیجان تورن ول برای دیدار و گفتگو با شیخ زاید از سایرین بیشتر بود. بعد از ورود به خانه، تورن ول شتابان به اتاق نمایش فیلم رفت و دستگاه مخصوص نمایش را برای اطمینان از وضعیت آن مورد آزمایش قرار داد.

 دقایق در نظر آنها به کندی می گذشت اما تا ساعت شش و نیم بعد از ظهر نیز خبری از شیخ زاید نشد. سرهاری که از تاخیر بیش از حد شیخ زاید دچار نگرانی شده بود از میهمانانش پوزش خواهی کرد:

«تا به حال سابقه نداشته که شیخ زاید وقت نشناسی کند. او در مقایسه با دیگر اعراب مرد بسیار دقیق و وقت شناسی است.»

اما هنوز پوزش خواهی های سرهاری به اتمام نرسیده بود که صدای توقف چندین اتومبیل در بیرون خانه به گوش رسید. چهره سرهاری از شنیدن صدای اتومبیل ها از هم گشوده شد:

«بالاخره موکب شیخ زاید از راه رسید.»

سرهاری درست می گفت اتومبیل های مرسدس بنز حامل شیخ زاید و همراهان او لحظاتی بعد وارد محوطه خانه سرهاری شدند. بلافاصله بعد از توقف اتومبیل شیخ زاید یک سرباز مسلح، از اتومبیل بیرون پرید و در آن را به روی شیخ زاید گشود. شیخ زاید در حالی که سربازی در جلو و محافظ شخصی او در پشت سرش حرکت می کردند به طرف اقامتگاه سرهاری به راه افتاد. خود شیخ زاید و مردان همراه او لباس عربی بر تن و چفیه و عقال بر سر داشتند. سرهاری و میهمانانش برای استقبال از شیخ زاید به مدخل ساختمان شتافتند. فیتز که برای نخستین بار با شیخ زاید روبرو می شد از مشاهده وقار، جذبه و حرکات موزون این حکمران عرب سخت تحت تاثیر قرار گرفته بود و در دل او را تحسین می کرد. در نظر فیتز شیخ زاید با آن اندام باریک و بلند و نگاه های نافذ و رفتار احترام آمیزش یک حکمران تمام عیار عربی جلوه می کرد. با آنکه نزدیک به پنجاه سال از سن شیخ زاید می گذشت اما به کمک خضاب و بهره گیری از دیگر ابزار آرایش و پیرایش اجازه نداده بود آثار پیری بر چهره و سکناتش ظاهر شود.

شیخ زاید ابن سلطان – بنیانگذار امارات متحده عربی( ۲۰۰۴-۱۹۱۸)
 محافظان شخصی و دیگر همراهان شیخ زاید نیز با آنکه جملگی دشداشه و چفیه و عقال در برداشتند از نظر آراستگی ظاهر و شیوه رفتار دست کمی از شیخ خود نداشتند.

سرهاری برای خوش آمد گویی به شیخ زاید خود را به بیرون ساختمان رساند و دست های شیخ را که به سویش دراز شده بود با احترام هر چه تمامتر در دست گرفت. سرهاری شیخ زاید و همراهانش را به درون سالن بزرگی که به همین منظور آماده شده بود هدایت کرد. در منتهی الیه این سالن کاناپه ای برای جلوس شیخ نهاده شده بود. محل نشستن شیخ زاید طوری انتخاب شده بود که او بتواند به راحتی پرده نمایش فیلم را تماشا کند. سایر همراهان شیخ زاید نیز بر روی صندلی ها و مبل های دو طرف او جای گرفتند. بعد از مستقر شدن شیخ و همراهانش در جایگاه های تعیین شده نوبت به معرفی دیدار کنندگان غربی به شیخ رسید که سرهاری این وظیفه را نیز با مهارت و استادی زیادی به انجام رساند.


بیمه مسافرتی با پانزده سال سابقه در ایران و کانادا به همراه خدمات ویژه از درب منزل : مشاوره تلفنی

والدین، سوپر ویزا، تحصیلی، کاری، توریستی


هنگامی که نوبت به معرفی لیلا اسمیت رسید شیخ زاید نگاهی حاکی از شگفتی توام با تحسین بر چهره وی انداخت و او را دعوت به نشستن بر روی یکی از صندلی های نزدیک به خود کرد. جالب ترین صحنه، مربوط به معرفی سرهنگ فیتزلود بود. شنیدن نام آشنا و جنجال برانگیز فیتز یعنی همان سرهنگ سابق آمریکایی که در رسانه های همگانی و محافل سیاسی آمریکا به دشمن یهودیان و حامی آرمان عرب شهرت یافته بود برای این رهبر عربی از هر جهت شادی آفرین بوده به ویژه هنگامی که شیخ متوجه شد فیتز به خوبی به زبان عربی تکلم می کند با نگاهی ستایش آمیز و کلماتی صمیمانه فیتز را مورد تفقد قرار داد.

از دیدگاه فیتز، شیخ زاید برغم جلال و شکوه و کبکبه و دبدبه ظاهری یک عرب بادیه نشین بود که قلبی ساده و مهربان داشت. او حتی از همتایش شیخ راشد حاکم دوبی صمیمی تر و بی پیرایه تر بود و این واقعیت در جریان گفتگوهای بی تکلف او و هیئت همراه فیتز آشکار شد. شیخ زاید تا پیش از برکناری برادرش شیخ شخبوط و عهده دار شدن حکومت ابوظبی به مدت بیست سال بر ناحیه العین و برریمه حکومت می کرد. فیتز با بهره گیری از فراست ذاتی و تجربه های حرفه ای به هنگام گفتگو با شیخ زاید به زبان فصیح عربی انگشت خود را درست روی حساسیت شیخ گذاشت و به تعریف و تمجید از پیشرفت هایی که به ویژه در زمینه کشاورزی و راهسازی نصیب العین شده بود پرداخت. شنیدن این مطالب احساس رضایت و مسرت خاطر شیخ زاید را از دیدار با فیتز دو چندان کرد تا جایی که با اشاره سر به یکی از اطرافیانش دستور داد یک صندلی مخصوص برای نشستن فیتز در کنار او قرار دهند. ابراز محبت شیخ نسبت به فیتز برای هیئت همراه او به ویژه برای شخص هار کورت تورن ول موفقیتی بزرگ به حساب می آمد. بعد از آن که فیتز بر روی صندلی کنار شیخ زاید قرار گرفت حاکم ابوظبی با لحنی صمیمانه او را مخاطب قرار داد و گفت:

«تمام رهبران و حکمرانان عرب از برخورد شما نسبت به مسئله اعراب و اسرائیل و حمایت قاطعانه ای که شما از مواضع اعرب به عمل آوردید صمیمانه قدردانی می کنند. البته اکثریت آمریکائیان از آنچه که در این منطقه می گذرد شناخت درستی ندارند. آنها به هیچ وجه نمی دانند که بیت المقدس به همان اندازه که نزد یهودیان و مسیحیان مقدس است در نظر مسلمانان هم مقدس و قابل احترام است.»

فیتز با عباراتی دو پهلو و دیپلماتیک به ابراز محبت شیخ زاید پاسخ گفت:

«البته من مکنونات والاحضرت شیخ را درک می کنم و امیدوارم سرانجام به کمک آمریکائیان دوراندیش راه حلی قابل قبول برای اعراب و یهودیان پیدا شود.»

گپ وگفت با ماهان معین – ترانه سرا، خواننده و تهیه کننده ( فیلم کامل را تماشا کنید)


بیان چنین نظر محافظه کارانه ای از ناحیه فیتز که به ناحق قهرمان آرمان اعراب معرفی شده بود آن هم در حضور یک رهبر عربی و مشاوران نزدیکش چندان خالی از خطر نمی نمود. خود فیتز هم از اینکه بر حسب یک سوءتفاهم به دشمن شماره یک یهودیان و دوست شفیق اعراب شهرت یافته بود در دل احساس شرمندگی می کرد. او می دانست که تنها دلیل توجه و محبت اعراب نسبت به او همان سوءتفاهم ناخواسته ای بود که سردمداران رسانه های همگانی آمریکا برایش به وجود آورده بودند به همین سبب هر بار که یک رهبر عرب مسئله اخراج او را از ارتش آمریکا به خاطر دفاع از آرمان اعراب پیش می کشید فیتز دچار نوعی احساس عذاب وجدان می شد.

با آنک ه پاسخ حساب شده فیتز به اظهارات شیخ زاید با شهرت گذشته او نزد افکار عمومی اعراب چندان سازگاری نداشت اما شیخ زاید گفته های فیتز را با تکان دادن سر مورد تایید قرار داد:

« بله، بله، من هم امیدوارم که راه حل عادلانه ای برای این مسئله پیدا شود. ولی متاسفانه آمریکائیان در سال های گذشته همواره به نحو ظالمانه ای جانب اسرائیلی ها را گرفته اند و خشم اعراب را برانگیخته اند. به گمان من اظهارات غرور آمیز شما خطاب به آمریکائیان که در آن یهودیان را به داشتن افکار جنون آمیز متهم کرده بودید تاثیر فوق العاده زیادی بر هم میهنان شما داشته است.»

اگر چه فیتز در دل با نظرات شیخ زاید موافقت نداشت اما در آن موقعیت حساس به خاطر منافع شخصی هم که شده خود را ناچار به سکوت و مماشات می دید و برای آن که سر گفتگوها را به مسئله اصلی یعنی پروژه پرخرج تبلیغاتی تورن ول برگرداند موضوع تماشای فیلم را با شیخ زاید پیش کشید:

« دوست من هار کورت تورن ول دقیقا به منظور بحث درباره علل جانبداری آمریکائیان از مواضع اسرائیل به کشور شما آمده است و امیدوار است با طرح هایی که آماده کرده بتواند به حل این مشکل کمک کند. خود تورن ول معتقد است که کلید حل این مشکل را از آمریکا همراه آورده است. من شخصا روش او را تائید می کنم و معتقدم که طرح ها و نقطه نظرهای تورن ول بهترین ره آورد یک آمریکایی برای یک رهبر عرب است.»

شیخ زاید با شنیدن صحبتهای فیتز نگاهش متوجه تورن ول که در فاصله نزدیکی از او ساکت نشسته بود شد و سری به طرف او تکان داد. تورن ول سر پا ایستاد و به زبان انگلیسی شروع به صحبت کرد:

«والا حضرتا، برای من موجب نهایت افتخار است که بتوانم از طریق بیدار کردن افکار عمومی آمریکائیان راه حلی برای مسئله اعراب و اسرائیل پیدا کنم.»

حرف های تورن ول به اینجا که رسید فیتز به میان حرف او دوید و گفت:

«منظور تورن ول، هموطن آمریکایی من این است که به کمک وسائلی و روش هایی که در اختیار دارد خواهد توانست گوش شنوایی برای آرمان اعراب در آمریکا پیدا کند.»

شیخ زاید بدون حاشیه روی جواب داد:

« بسیار خوب، سرهنگ فیتز لود، ما با هم برای اطلاع از کم و کیف قضیه آماده ایم.»

فیتز نظری به تورن ول انداخت و با اشاره به دستگاه نمایش فیلم به او فهماند که باید کار خود را شروع کند. تورن ول بی درنگ به طرف دستگاه آپارات رفت و آن را به کار انداخت. لحظاتی بعد پرده کوچک سینما در سالن خانه سرهاری شاهد نمایش یکی از شاهکارهای تبلیغاتی بود که از همان لحظه نخست اعراب حاضر در سالن را بر صندلی هایشان میخکوب کرد. فیلم با نمایش دورنمایی از شهر بیت المقدس شروع می شد و یک گوینده عرب زبان درباره صحنه ها زیر فیلم توضیح می داد:

«اینجا شهر بیت المقدس است. شهری که پیروان مذاهب مسیحی، یهودی و اسلام آن را مقدس می شمارند.» در صحنه بعد دوربین فیلمبرداری بر گنبد مسجد قبه الصخره (Dome of the Rock) متمرکز شد. مهارت فیلمبردار در ضبط و ثبت جزئیات این مسجد و مسجدالاقصی نفس را در سینه شیخ زاید و دیگر اعراب حاضر در سالن حبس کرده بود. صدای گوینده عربی زبان فیلم هم چنان به گوش می رسید:

«مسجد قبه الصخره که گنبد آن یکی از شاهکارهای معماری جهان است نزد اعراب و مسلمانان مکانی فوق العاده مقدس به شمار می رود زیرا مسلمانان عقیده دارند که حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام از روی صخره واقع در زیر این گنبد به سوی آسمان معراج کرد.»
مسجد قبه الصخره در شهر بیت المقدس (اورشلیم)

هیجان تماشاگران از تماشای صحنه های این فیلم هر لحظه بیشتر می شد. فیتز در دل تورن ول را به خاطر شاهکار تبلیغاتی بی نظیری که آفریده بود تحسین می کرد. در همین لحظات نفس گیر صحنه هایی از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل بر روی پرده نمایش ظاهر شد. بر گوشه هر یک از صحنه ها آرم ویژه شبکه های تلویزیونی آمریکا یعنی (NBC) (CBC) و (ABC) به چشم می خورد. وجود این علائم حاکی از آن بود که صحنه های فیلم در حال نمایش در زمان خود از هر سه شبکه تلویزیونی آمریکا پخش شده است.

بر زمینه فیلم ها صدای اصلی گوینده تلویزیون که جزئیات صحنه ها را با جهت گیری آشکار به سود اسرائیلی ها برای تماشاگران آمریکایی بازگو می کرد به گوش می رسید. با کم شدن و محو تدریجی صدای گوینده اصلی، گوینده عرب زبان فیلم شروع به صحبت می کرد و به برگردان متن اصلی فیلم می پرداخت. نحوه تنظیم صحنه ها و متن همراه آنها برای افراد آشنا به ترفندهای تبلیغاتی از جمله برای شخصی چون فیتز کاملا شناخته شده بود و نشان می داد که سازنده آن مجموعه تبلیغاتی از روی عمد طبیعت ضد عرب فیلم ها را به منظور برانگیختن خشم و انزجار بینندگان عربش چندین برابر بزرگ جلوه داده است.

مسجد قبه الاقصی در شهر بیت المقدس (اورشلیم)

پس از آن نوبت به صحنه هایی رسید که در آن رفتار سربازان عرب نسبت به سربازان اسیر یهودی به صورت اغراق آمیزی بی رحمانه و شرارت بار نشان داده شده بود. در این صحنه ها که از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل تهیه شده بود چند سرباز عرب در حال ضرب و شتم و شکنجه نظامیان اسیر یهودی مشاهده می شدند. در جهت مقابل این صحنه ها چندین صحنه کاملا متفاوت از نحوه رفتار بسیار انسانی و محبت آمیز نیروهای اسرائیلی نسبت به سربازان اسیر و مجروح عرب به دنبال هم مونتاژ شده بود. تا آن لحظه همه حاضران عرب در سکوتی آمیخته با خشم فیلم را تماشا می کردند. شیخ زاید و دیگر همراهان با مشاهده این دو صحنه کاملا متضاد و دلخراش بی اراده با عباراتی چون – دروغ بافی- حقه بازی و نظایر آن از خود واکنش نشان می دادند. دوربین فیلمبرداری دوباره به مسجد قبه الصخره بیت المقدس باز گشت که با این حرکت معکوس نجواها و اعتراض های لفظی تماشاگران حاضر در سالن آرام آرام فرو نشست. اما هنگامی که با نمایان شدن تصویر مسجدالاقصی و قبه الصخره و صحنه هایی از شهر بیت المقدس گوینده عرب زبان فیلم ازتماشاگرانش پرسید:

«حالا بگوئید بیت المقدس به چه کسی تعلق دارد.»

صدای شیخ زاید و همراهانش در فضای سالن پیچید که می گفتند:

«به اسلام و مسلمانان – این را خداوند مقدر کرده است.»

اما گوینده فیلم به دنبال پرسش تحریک آمیز خود به طرح مطالب دیگری پرداخت:

«چرا آمریکا تصور می کند که بیت المقدس و سرزمین فلسطین حق مسلم یهودیان است؟ دولت ایالات متحده آمریکا که منتخب مردم این کشور است منعکس کننده نظرات و دیدگاههای اکثریت آمریکائیان است. فرد فرد نمایندگان کنگره آمریکا و شخص رئیس جمهوری با آراء اکثریت مردم آمریکا اداره امور این کشور را عهده دار شده اند و اگر بخواهند بار دیگر به این سمت ها برگزیده شوند باید آینه تمام نمای خواست های موکلین خود باشند. اما باید دید که رای دهندگان آمریکایی تحت تاثیر چه عواملی درباره مسائل سیاسی تصمیم می گیرند؟ واقعیت حاکی از آن است که مطبوعات و برنامه های خبری شبکه های تلویزیونی و رادیویی نقش اساسی را در جهت گیری های سیاسی مردم ایفا می کنند. با قبول این واقعیت اجازه دهید نگاهی به کیفیت برخورد رسانه های همگانی آمریکا با مسائل خاورمیانه عربی بیاندازیم.»
جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل – ۵ تا ۱۰ جون ۱۹۶۷

با اعلام این مطلب از سوی گوینده عرب زبان فیلم صحنه های مونتاژ شده ای از بریده های مطبوعات آمریکا نظیر تایم و نیوزویک و دیگر نشریات پرتیراژ این کشور نشان داده شد و متعاقب آن گوینده گزیده ای از سرمقاله ها و گزارش های به چاپ رسیده در این نشریات را که به مسائل اعراب و اسرائیل ارتباط داشت برای تماشاگران فیلم بازگو می کرد. محتوای تمامی این گزارش ها و سرمقاله ها در حمایت بی چون و چرا از اسرائیل و ضدیت آشکار با موضع اعراب بود که تماشای این قسمت از فیلم نیز با واکنش های اعتراض آمیز لفظی تماشاگران حاضر در سالن نمایش روبرو شد.