جَعفَرِ شَهری‌باف (۱۲۹۳ در عودلاجان تهران - ۶ آذر ۱۳۷۸ در تهران) نویسنده ایرانی و پژوهشگر تاریخ تهران است. استاد جعفر شهری در دو مجموعهٔ طهران قدیم (۵ جلد) و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (۶ جلد)، حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان می‌کند. دیگر اثر او، قند و نمک، مجموعه‌ای از اصطلاحات اصیل تهرانی با توضیحات و پیشینه است.

گزیده ای از کتاب قند و نمک

قسمت دوم

  • عسل و خربزه با هم نمی سازن

عدم سازش و موافقت :

« کسی را که عسل و خربزه با هم خورده به درد شکم مبتلا شده بود را گفتند برای آن است که عسل و خربزه با هم نمی سازند. جواب داد بیجا گفته اند که با هم ساخته پدر من را درآوردند!»

  • عطار هفت شهر عشق و گشت ما هنوز تو کوچه اولیم!

هر کسی به جایی رسیده غیر از من یا ما

  • عقده غوره رو سرِ کورهِ در آوردن

تلافی پر زور را سر کم زور درآوردن :

« مردی که از بیرون اوقاتش تلخ شده عقده ی آن سر زن و بچه اش درآورد.»

  • عقل گوید مرو که درمانی، عشق گوید هر آنچه بادا باد

تفوق عشق بر عقل

ضرب المثل­ های تهرانی به زبان محاوره ای – قسمت اول

  • علی المریض و حَرَج

به مریض حَرَجی نیست. به کج خلقی ها و بهانه جویی های بیمار ایراد وارد نمی باشد.

  • آخرش نفهمیدیم رفیق منی یا رفیق گرگ

خطاب معترضه . خطاب به دوستی که در وساطت با دو پهلو گوئی و به نعل و به میخ زدن جانب بیگانه گرفته باشد.

  • آخور آخوری رو ، واسه ی خودت نیگر دار

نصیحت درراه آشتی باز نگه داشتن ، همه ی راه ها را مسدود نکردن ، تیشه به ریشه نزدن.

  • آردمو بیخته م و الکشم آویخته م

سخن پیر به جوانی که از او نشاط و کامکاری بطلبد.

  • آستین نو پلو بخور

نظر به حرمت افراد که نزد مردم به ظاهرشان می باشد.

  • آسمون ریسمون به هم بافتن

مطالب بی سرو ته ، پر حرفی های بی معنی.

  • آسوده خودم که خر ندارم      از کا و جووش خبر ندارم

اظهار خشنودی از سبکباری.

  • آش خالته بخوری پاته نخوری پاته

نشان دادن اجبار در قبول یا انجام کار ، یا امر و مسئله ای که بر کسی تحمیل شده باشد.