جَعفَرِ شَهری‌باف (۱۲۹۳ در عودلاجان تهران - ۶ آذر ۱۳۷۸ در تهران) نویسنده ایرانی و پژوهشگر تاریخ تهران است. استاد جعفر شهری در دو مجموعهٔ طهران قدیم (۵ جلد) و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (۶ جلد)، حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان می‌کند. دیگر اثر او، قند و نمک، مجموعه‌ای از اصطلاحات اصیل تهرانی با توضیحات و پیشینه است.

گزیده ای از کتاب قند و نمک

  • آی شیمبلینا ، آهای رپتوپتینا ، یک شب که به طاقش نزنی شیون و شینا!

طعنه مادر شوهر، خواهر شوهر در دعوای میان عروس با پسر یا برادرشان که آن را به کمبود داشتن عروس می بستند.

  • آهای آهای خبر دار، این مهمونه یا سمسار

نظر به مهمان که چشم و حواسش عوض به صاحبخانه بودن به سر و وضع و اسباب و اثاثیه او کار می کند.

: اگر بشود ورانداز زن و بچه صاحبخانه را منهی بکنیم!؟

  • اثاثِ خونه به صاحبِ خونه

خانه و وضع آن نشان دهنده سلیقه و روحیات صاحب خانه آن می باشد.

: مشابه مالی که به صاحبش نره حرومه

  • ارزون خَری، انبون خَری

نظر به کفش ارزان که از پوست انبابه و مشمع و مثل آن دوخته می شده در کمترین مدت متلاشی می گردید، و این حقیقت که هیچ ارزانی بدون علت و نقص نمی باشد، و به زبان دیگر که هیچ ارزانی بی حکمت نبوده و هیچ گرانی بی حکمت نمی باشد.

: می گفتند انگلیسی ها ضرب المثلی دارند که ما پول نداریم که چیز ارزان بخریم!؟

  • از ابروش سرکه می ریزه

اخمو، بداخلاق، ترشروع، بدعُنُق ، تلخ برخورد

بندِ تُنبانِ کد خدا – قسمت سوم و آخر

  • از پیه بزار رو دنبه، که دنبه خوب می جُنبه

کنایه اینکه از ندار بگیر بده به دارا که خوب تر می خورد یا چشم و دلش زیادتر می دود.

 

  • از ترس گدایی همه عمرش به گداییه

کسی که از ترس فقیر شدن همه عمر، اگر چه با داشتن و استغنا در فقر و محرومیت به سر برده خود را از هرگونه نعمت و لذت محروم بکند.

:گویند مرغی است که کنار شط از تشنگی هلاک می شود، از ترس اینکه اگر بنوشد آب شط تمام بشود!

 

 

  • جونمو جونت، کارتمو و خونت

اغلب دوستی ها و بسا که بعضی از آن ها  هم واقعی و دو جان در یک قالبی در کامل عیار، نشان داده شده در باطن تا قصد جان طرف، اندیشه بکنند.

  • آب در نمیاد نون که درمیاد

توصیه به زیردست در خودداری از فضولی به کار بالا دست.

« حاجی میرزا آغاسی وزیر محمدشاه دو برنامه داشت یکی کندن قنات ، دیگر ریخت توپ. روی بر سر چاهی مقنی را از پیشرفت کار پرسید، مقنی که او را نمی شناخت گفت : آب درنمیاد و میرزا آغاسی احمق هی می گه بِکَن! میرزا آغاسی به نرمی می گوید برادر کارت را بکن ، اگر برای او آب در نمیاد برای تو که نون در میاد »

  • آتیش از آتیش گُل می کنه، زن از شووَر

نظر زن ها به شوهر خوب که زن را شاد و فربه و سرحال می کند. در مقابل این سخن که : گل از آفتاب و قنات از واریز خشک می­شه، زن از شوهر بد