طنز پرداز : شهرام شهیدی

– هانی . به مناسبت سال نو بهتر نیست یک ذره در اجرای سفت و سخت این رژیم غذایی تخفیف بدیم؟

– عزیز تنبلم . مثلا چی کار کنیم؟

– مثلا یک چیز کوچک به عنوان جایزه کریسمس و سال نو به فهرست خوردنی های مجاز اضافه کنیم. برای مثال…

– ببین اسم نوشیدنی موشیدنی مجاز و غیرمجاز نیار که …

– این جا که دیگه نوشیدنی غیرمجاز محسوب نمیشه. هنوز فاز ایران را داری ها

– ببین عزیزکم. پسر خوبی باش. هر چیزی که قندت را ببره بالا و ببرتت تو هپروت غیرمجازه. چه اینجا چه تهران.

– خب حالا اصلا کی گفت نوشیدنی؟

– پس چی؟

– مثلا از اون فندق‎هایی که مادرت اینا دادن …

– عجبا. اون مال ما نیست. اون را دادن برسونیم به خواهرم.

– خب چرا بین ما و خواهرت فرق می‎گذارند؟ ما نباید فندق بخوریم؟

– پسر بدی نشو عزیزم. اصلا فندق تو برنامه غذایی ما نبوده که.

– خب قیسی که هست هانی؟

– بله ولی هنوز نیم ساعت نشده قیسی خوردی.

– هانی اون که یک دانه بود. با یک گل بهار میشه که با یک قیسی سال تحویل بشه؟ تازه کرمو هم بود.

– خودت انتخاب کردی. همیشه گفتن موقع انتخاب هر چیزی باید حسابی دقت کنی کلاه سرت نره.

– من اگر بلد بودم دقت کنم که…

– که چی؟ من را انتخاب نمی کردی؟

– نه بحث تو نیست عزیزم. می رفتم تغییر جنسیت می دادم. یعنی اگر می دانستم روزی گذرم به کانادا می‎افتد حتما حتما تغییر جنسیت می‎دادم.

– برای خوردن یک قیسی؟

– موضوع فقط قیسی که نیست. با توجه به قوانین جاری در این کشور زن بودن خیلی بیشتر از مرد بودن مزه داره. ایران که بودیم مدیریت همه چیز دست من بود خوب بود. اما ما از وقتی اومدیم کانادا تو دیگه اون سوسن سابق نیستی. همه اش یا درحال برنامه ریزی هستی یا مدیریت خانه یا ..

– خیلی هم از خدایت باشه. اگر مدیریت نمی کردم که الان باید شب سال نوی میلادی سماق ایرانی می‎مکیدی.

– به نظرم که خیلی هم بهتر بود. هم بوی وطن می داد. هم سماق را نمی شود شمرد که هی بگی کم بخور. هم مزه اش بهتر است.

– ببین عزیزم برای خوردن یک فندق چه الم شنگه ای درست کردی؟ خب بیا این یک دانه فندق را بخور و بس کن.

– ممنون عشقم. فقط این چرا نصفه است؟

– چون من در ادامه مدیریتم نصفش را خوردم ببینم تلخ نباشه هی بگی تلخ بود تلخ بود.