فروش اوکازیون خاک
شما تا به حال خاک وطنتان را فروختهاید؟ بیخود چپ چپ نگاهم نکنید. من فروختهام.اجازه بدهید قبل از هر توضیحی کامنتها را ببندم. ظرف چهار ثا…
جوراب، توالت ، پیچ گوشتی نمره 12 و دیگر هیچ
جمشید جان همینطوری که داری چای می خوری، بزار برات تعریف کنم. امروز رفته بودم تا به سنت همه ساله برای روز مرد برات جوراب بخرم. اینطوری نگا…
توالت مردانه یا مردان در توالت ؟ مساله این است!
در پاریس که بودم یک دوست پاریسی به من گفت یک شهر برای پویایی به دو چیز نیاز دارد. اولی را نمیتوانم بگویم پس این طور وانمود میکنم که او …
عمه خانم و غنایم جمعه سیاه
عمه خانم نشسته است روی نیمکت حیاط آسایشگاه و ناخنهایش را که هنوز بلند و خوش فرمند مانیکور میکند. -بهبه! عمه جان چه وسایل مانیکورتون خا…
بی بی جان – قسمت دوم
تصویرسازی : حمید سهرابی بی بی جان تک و تنها در پلاک ۵۲ نشسته بود که پستچی در خانه اش را می زند. سال های سال است که دختر و داماد بی بی به کانادا مهاجرت کرده اند و بی بی جان در بی خبری…
صفی به درازای تهران تا تورنتو
چند وقت پیش، در صف کنسرت لیدی گاگا به همراه همسرم ایستاده بودم که دستی محکم و قوی به شانه ام کوبید. با خودم گفتم بدون شک طرف ایرانی باید …
خاطرات یک مددکار اجتماعی – داستان حلیمه (قسمت سوم)
حلیمه (قسمت سوم) حلیمه آهی بلند کشید و ادامه داد : روزها پشت سر هم می آمدند و می رفتند و من هنوز منگ بودم و نمی فهمیدم که چه طور به این ج…