داستان | پلاک ۵۲ - Page 6

آخرین شماره مجله پلاک52

دسته: داستان

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت هجدهم 

سلیم‌‌سامورایی به خودش آمد. نگاهی به دوروبر کرد و مست‌های لایعقل را از نظر گذراند. غیرتش اجازه نمی‌داد آنجا بنشیند و نگاه‌های هوس‌ران را روی طلا ببیند. دستش هم خالی بود و نمی‌توانست کاری برای او بکند‌؛ پس بایست آنجا را ترک می‌کرد.

داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و هشتم 

آقای فیتز در اینجا همه کس میداند که تو دو قبضه تیربار ۲۰ میلی متری از ایران به دوبی آوردی و آنها را روی لنج متعلق به سپه نصب کردی و پس از آن همراه با سپه در یک عملیات حمل قاچاق شرکت جستی!»

ادبیات ایران و جهان, داستان, داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و هفتم 

فیتز به دلایلی نامعلوم نسبت به فرزند شیخ حمد احساس نفرت می کرد و به همین سبب بسیار خوشحال بود از اینکه به جای شیخ صقر سرو کارش با شخص شیخ حمد افتاده است.

ادبیات ایران و جهان, داستان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت شانزدهم 

صدیقه! نبینیم که به خانومای تیتیش مامانی و مردای اتوکشیده و شق‌ورقی که به این خونه می‌آن و می‌رن نیگا کنی و مث اونا بیشی. به این کتی‌خانوم هم احترام بذار، ولی خیلی باهاش رو هم نریز… از سر تو نیس، هواییت می‌کونه.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و ششم 

ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی در منطقه خلیج فارس و شرق میانه است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده از…

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و پنجم 

تو از رابطه نزدیک میان سپه با شیخ راشد آگاهی داری. ضمنا حضرت حاکم در کلیه فعالیتهای تجارتی بندر شریک و سهیم است و به همین سبب به نظر دخالت من در امور مربوط به سپه دور از عقل و خردمندی است.

ادبیات ایران و جهان, داستان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت سیزدهم 

به اینجا می‌گن شمرون. جای زندگی از ما بِیتَرونه. شاه و شاهزاده‌ها اینجا می‌آن تفریح… پولدارا هم اینجا می‌شینن. قراره از این به بعد ما هم تو اعیون و اشراف آمدوشد کونیم. بنازمت اوس کریم! هوای خوبتم مال پولدارمولداراس. انگاری اصن ما رو طفیلی وجود اینا ساختی.

ادبیات ایران و جهان, داستان, داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و چهارم 

فیتز ترجیح می داد که وظیفه اصلی تیراندازی به سوی قایق های هندی را خلیل و جمعه برعهده بگیرند. هدف او از این کار آن بود تا آندو را به عنوان تیراندازانی ماهر و کار کشته به سپه معرفی کند و در سفرهای احتمالی بعدی خود را از قید همراهی قاچاقچیان برهاند.