حاجی واشنگتن در ینگه دنیا – قصه آخر
حاجی با شنیدنِ حرفهای حمزعلی و اطلاع از مطالب روز نامهها و دیدن آن همه عکس، لُپَکانش گل انداز شد و اطمینان حاصل کرد که با بجا آوردنِ سنت رسول در دیار اجانب، بدون برو برگرد، گناهانش پاک است.
حاجی واشنگتن در ینگه دنیا – قصه ششم
آن روز یکشنبه روزِ نیایش بود و مردم، رو به کلیساها داشتند . اما آن روزِ بخصوص با یکشنبههای دیگر فرق داشت، چون هنگام عبور از جلوی ساختمان سفارت دولت فخیمه با صحنه ی وحشتناکی رو به رو شدند که در خواب هم، فکرِ دیدنِ چنین وضع هولناکی را هم نمی کردند .
ماموریت در دوبی – قسمت چهل و چهارم
خوشبختانه ما در این لنج همه جور آدمی داریم. یکی از این افراد علاوه بر آنکه تیرانداز ماهری است مهارت زیادی هم در سر به نیست کردن افراد خائن دارد. وظیفه اصلی او بردن محموله طلا از لنج به ساخل هند است. او همچنین وظیفه دارد یکی از افراد معتمد سندیکا را که مرتکب خیانت شده به آن دنیا بفرستد.
ماموریت در دوبی – قسمت چهل و سوم
تا همین پانزده سال پیش برغم معاهده هایی که اعراب با انگلیس بسته بودند دزدان دریایی آزادانه از مخفیگاههای خود در کوهها و ارتفاعات مشرف به تنگه هرمز بیرون می آمدند و راه را بر کشتی هایی که از این تنگه می گذشتند می بستند و مال التجاره آنها را به تاراج می بردند.
ناز نازی بودن هم عالَمی داره
مرد ها یک روز از عمروشون رو هرگز فراموش نمی کنند. من هم همینطور یک روز از عمرم را همیشه به یاد دارم. اون روز، روزی بود که برخلافِ روزهای قبل که، صبح ها با غُرو لُند بیدارم می کردند، دستی نرم ونازک رو روی…
خاطرات یک مددکار اجتماعی – داستان زیبا ( قسمت اول)
غبار غم در چین و چروک های صورتش ، نگاه بی فروغش هیچ شباهتی به جوانی بیست ساله نداشت. اهل سوسنگرد بود و تک دختر یکی از متمول ترین خانواده های شهر. پدرش صاحب چندین لنج و از با نفوذترین مردان شهر بود.
ماموریت در دوبی – قسمت چهل و دوم
جاسازی سلاحها به گونه ای بود که به محض ورود لنج به آبهای آزاد با کنار رفتن سرپوش متحرک دیواره لنج همگی برای عملیات رزمی آماده می شد. فیتز با استفاده از آخرین فرصت اقدام به خرج گذاری توپها و مسلسلهای سنگین کرد.

