داستان | پلاک ۵۲ - Page 3

آخرین شماره مجله پلاک52

دسته: داستان

ادبیات ایران و جهان, داستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت بیست و هفتم 

هیچی نگو ننه که دل‌مون خیلی پره… داغونیم حسابی… فردا پس‌فردا راهی تهرون می‌شیم‌. شوما هم لباس مباساتو جمع کون برگردیم بازارچه‌. اگه هم می‌خوای پیش آبجی صدیق بمونی حرفی نیس، ولی ما برمی‌گردیم خونه‌ی خودمون. تو همو یه غربیل جا آروم‌تریم.

داستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت هفتاد و ششم 

شنیده ام که بعد از خروج نیروهای انگلیس از منطقه، امارات متصالح قرار است به چیزی شبیه به یک ایالات متحده با نام امارات عربی متحده مبدل شود. در آنصورت احراز پست سفارت در چنین کشوری از هر جهت در شأن و صلاحیت من است

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی ترس های بی مورد 

فـرنـاند‌‌و سـورنتینـو، نویسند‌‌ه‌ی آرژانتینی، متولد‌‌ ۸ نوامبر ۱۹۴۲ د‌‌ر بـوینـس آیرس است. د‌‌ر غالب آثار وی د‌‌رونمایه‌ های خیالی و گاه وحشت نقش عمد‌‌ه‌ای د‌‌ارد‌‌. او با آنکه بیش از سی سال سابقه‌ی نویسند‌‌گی د‌‌ارد‌‌، فهرست آثار چند‌‌ان طویلی ند‌‌ارد‌‌ و د‌‌ر نوشتن سخت‌گیر است.

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی محمـود و نـگار نوشته عزیز نسین 

این‌ها رو که واسه‌ت تعریف می‌کنم بنویس آقا روزنومه چی؟ بنویس تا عالم و آدم ماجرای ما رو بخونن و عبرت بگیرن. اسم من محموده، اسم اون نگار… اسم قصه‌مونو بذار محمود و نگار، بذار ملت بخونن و گریه کنن، بخونن و زار بزنن… بلاهایی که سر لیلی و مجنون، سر اصلی و کرم، سر شیرین و فرهاد اومد پیش بلاهایی که سرِ ما اومده اصلش به حساب نمی‌آد.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت بیست و پنجم 

اشتباه کردم بهتون اعتماد کردم و آزاد گذاشتم‌تون‌… بیست‌وچهار ساعت وقت داری وسایلتو جمع کنی. می‌فرستمت پیش عمه‌ت رامسر تا کارات رو روبه‌راه کنم واسه رفتن پیش مادرت.

داستان, داستان, فرهنگستان

داستان کوتاه : کویِ جـنـت 

سراسر خیابان ارگ آذین بندی و چراغانی شده است، کافه ها شلوغ تر و سینماها پر رونق تر از روزهای دیگر هستند. مردان جوان بریانتین زده بر موی سر بیشتر از روزهای دیگر طول و عرض خیابان را می پیمایند. دختران و زنان سانتی مانتال در کنار پدران و مردان خود برای ورود به سالن سینماها در صف ها به انتظار ایستاده اند.

خاطرات کودکی, داستان, فرهنگستان, فرهنگستان - ۴۲, هزار و یک روز

ناز نازی بودن هم عالَمی داره 

مرد ها یک روز از عمروشون رو هرگز فراموش نمی کنند. من هم همینطور یک روز از عمرم را همیشه به یاد دارم. اون روز، روزی بود که برخلافِ روزهای قبل که، صبح ها با غُرو لُند بیدارم می کردند، دستی نرم ونازک رو روی…

داستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت هفتاد و پنجم 

همه این چیزهایی که روزنامه ها درباره من نوشته اند حرف مفت است، درست است که من کوشش هایی را در زمینه تجارت در کشورهای عربی شروع کرده ام ولی هنوز به پول و ثروتی دست نیافته ام و همچنان دارم با همان حقوق بازنشستگی زندگی می کنم.