ماموریت در دوبی – قسمت شصت و هشتم
آقای فیتز در اینجا همه کس میداند که تو دو قبضه تیربار ۲۰ میلی متری از ایران به دوبی آوردی و آنها را روی لنج متعلق به سپه نصب کردی و پس از آن همراه با سپه در یک عملیات حمل قاچاق شرکت جستی!»
ماموریت در دوبی – قسمت شصت و هفتم
فیتز به دلایلی نامعلوم نسبت به فرزند شیخ حمد احساس نفرت می کرد و به همین سبب بسیار خوشحال بود از اینکه به جای شیخ صقر سرو کارش با شخص شیخ حمد افتاده است.
داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت شانزدهم
صدیقه! نبینیم که به خانومای تیتیش مامانی و مردای اتوکشیده و شقورقی که به این خونه میآن و میرن نیگا کنی و مث اونا بیشی. به این کتیخانوم هم احترام بذار، ولی خیلی باهاش رو هم نریز… از سر تو نیس، هواییت میکونه.
ماموریت در دوبی – قسمت شصت و ششم
ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی در منطقه خلیج فارس و شرق میانه است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده از…
ماموریت در دوبی – قسمت شصت و پنجم
تو از رابطه نزدیک میان سپه با شیخ راشد آگاهی داری. ضمنا حضرت حاکم در کلیه فعالیتهای تجارتی بندر شریک و سهیم است و به همین سبب به نظر دخالت من در امور مربوط به سپه دور از عقل و خردمندی است.
داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت سیزدهم
به اینجا میگن شمرون. جای زندگی از ما بِیتَرونه. شاه و شاهزادهها اینجا میآن تفریح… پولدارا هم اینجا میشینن. قراره از این به بعد ما هم تو اعیون و اشراف آمدوشد کونیم. بنازمت اوس کریم! هوای خوبتم مال پولدارمولداراس. انگاری اصن ما رو طفیلی وجود اینا ساختی.
ماموریت در دوبی – قسمت شصت و چهارم
فیتز ترجیح می داد که وظیفه اصلی تیراندازی به سوی قایق های هندی را خلیل و جمعه برعهده بگیرند. هدف او از این کار آن بود تا آندو را به عنوان تیراندازانی ماهر و کار کشته به سپه معرفی کند و در سفرهای احتمالی بعدی خود را از قید همراهی قاچاقچیان برهاند.
داستان صوتی عنکبوت زرد نوشته نجف دریابندری
دریابندری از یک سو با برگردان آثار ارزنده ادبیات غرب، دریچهای را گشود که بر تاریخ ادبیات داستانی معاصر تأثیر عمده نهاد و از سوی دیگر به واسطه ترجمه آثار مهمی از فلسفه غرب، به رسایی زبان فارسی در بیان مفاهیم فلسفی کمک کرد.