ادبیات ایران و جهان | پلاک ۵۲ - Page 8

آخرین شماره مجله پلاک52

دسته: ادبیات ایران و جهان

ادبیات ایران و جهان, داستان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت شانزدهم 

صدیقه! نبینیم که به خانومای تیتیش مامانی و مردای اتوکشیده و شق‌ورقی که به این خونه می‌آن و می‌رن نیگا کنی و مث اونا بیشی. به این کتی‌خانوم هم احترام بذار، ولی خیلی باهاش رو هم نریز… از سر تو نیس، هواییت می‌کونه.

ادبیات ایران و جهان, شعرانه, فرهنگستان, کاناپه

یک بسته سیگار در تبعید از غلامرضا بروسان 

 فرزند اسماعیل بروسان (زاده ۲۲ آذر ۱۳۵۲ در مشهد – درگذشته ۱۵ آذر ۱۳۹۰) شاعر و برگزیده «جایزه شعر نیما» و «جایزه شعر خبرنگاران» بود. از او در زمان حیاتش مجموعه‌های شعر «احتمال پرنده را گیج می‌کند»(۱۳۷۸) و «یک بسته سیگار در تبعید»(۱۳۸۴) منتشر شده‌بود.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و ششم 

ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی در منطقه خلیج فارس و شرق میانه است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده از…

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت پانزدهم 

دکتر نرگس حسینی در کنار حرفه‌ی اصلی‌ خود که پزشکی است، تجربه‌ای بالغ بر  یازده سال در زمینه‌ی نویسندگی داستان دارد. اولین کتاب‌‌های او به نام‌های چیکسای، دنیا را به پایت خواهم ریخت و ماهرخ و ققنوس در سال ۱۳۹۷ ه.ش  از انتشارات درج سخن چاپ شد. کتاب‌های بعدی ایشان…

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان, ماموریت در دوبی

ماموریت در دوبی – قسمت شصت و پنجم 

تو از رابطه نزدیک میان سپه با شیخ راشد آگاهی داری. ضمنا حضرت حاکم در کلیه فعالیتهای تجارتی بندر شریک و سهیم است و به همین سبب به نظر دخالت من در امور مربوط به سپه دور از عقل و خردمندی است.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت چهاردهم 

سلیم‌سامورایی دست به چادر صدیقه برد که از روی صورتش کنار بزند. صدیقه که یک چشمش بیرون بود. صورتش را فوراً به سمت دیگر چرخاند و با بغضی ساختگی گفت:
– نکن داداش. مگه نمی‌بینی نامحرم اینجاست؟

ادبیات ایران و جهان, داستان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت سیزدهم 

به اینجا می‌گن شمرون. جای زندگی از ما بِیتَرونه. شاه و شاهزاده‌ها اینجا می‌آن تفریح… پولدارا هم اینجا می‌شینن. قراره از این به بعد ما هم تو اعیون و اشراف آمدوشد کونیم. بنازمت اوس کریم! هوای خوبتم مال پولدارمولداراس. انگاری اصن ما رو طفیلی وجود اینا ساختی.