هیچ ضرری ندارد و کاملا بی خطر است، که گاهی به عقب برگردیم و به آن چه انجام داده ایم، آن چه گفته و نوشته ایم فکر کنیم.

در تمام زمانی که با شما خوانندگان گرامی همراه بوده ام، تنها یک دغدغه ی مهم داشته ام: درددل کردن از نوع فرهنگی و کوشش برای به دست دادن تعریفی تازه از حیات فرهنگی تاریخ کشورمان، ایران عزیز؛ نخست به قصد آموختن خودم و اصلاح شیوه های نادرست فکری ام و بعد در میان گذاشتن دگرگونی زاویه ی نگاهم به مسایل فرهنگی با شما عزیزان.


با صدای نویسنده بشنوید.


 


پس از این مقدمه ی کوتاه باید بگویم که یکی از شیرین ترین اتفاقات زندگی ام، آشنایی با سردبیر و مدیر مسئول پلاک ۵۲ مهرناز و کامبیز عزیز است. در پناه مهر آن ها ناگهان تصمیم گرفتم، که با توجه به دگرگونی های بزرگی که در دیدگاهم به مسایل فرهنگی شکل گرفته است، نوع نوشتن خود را هم دگرگون کنم.

خلاف زمان نوجوانی و جوانی، من دیگر سرسپرده و پیرو هیچ شخص حقیقی و حقوقی در زمینه ی فرهنگ و ادب و هنر نیستم. در ۴۵ سالگی دیگر برایم اهمیت ندارد که حرف را از چه کسی می شنوم. برایم مهم است که چه می شنوم.




مرگ مولف یا گوینده ی سخن، به من قدرت تفکر و اندیشه ورزی می دهد. به همین دلیل بر آن شدم که رک و راست و ساده سخن بگویم و نوشته هایم را از شیوه ی نگارش علمی- پژوهشی به شیوه ی علمی- ترویجی تغییر دهم. جشن یک سالگی مجله را هم کنارتان بودم و کار ادامه داشت؛ تا اکنون به این تصمیم رسیدم که نگاهی به گذشته داشته باشم و با هم آن چه را در نظر داشته ام مرور کنیم.

مطالعه کنید:

چرا شعر این قدر مهم است؟

نقش زن در اشعار کهن فارسی

جایگاه زن در لیلی و مجنون نظامی – قسمت اول

برای بررسی اندیشه و فرهنگ گذشتگان در نظر گرفتن سه نکته ضروری است:

نخست شرایط فرهنگی آن دوران، دوم شرایط فردی شخص هنرمند یا نویسنده و سوم شرایط اثر خلق شده. برای نمونه اگر در شاهنامه، نسبت به زنان بدگویی و توصیف منفی می بینیم، باید این نکات را در نظر داشته باشیم:

فردوسی در دوره ی مردسالاری و خفقان عمومی زندگی کرده. دوره ی پس از تسلط اعراب و جنایت های وحشیانه ی آن ها. دوره ای که شخصیت زنان و جایگاه شان در جامعه به هیچ روی به امروز شباهت نداشته است.

دیگر این که فردوسی هم تربیت یافته ی زمان خود بوده و نباید انتظار داشته باشیم هزار سال جلوتر از زمان خود اندیشیده باشد.

و در آخر این که محتوا و ژانر شاهنامه در برخی از داستان ها ایجاب می کند که برای به جوش آمدن خشم مخاطب و باورپذیری داستان و ایجاد حس تعلیق، از افراد مختلف از جمله زنان داستان بد بگوید. پس او علاوه بر نظر شخصی اش، تحت تاثیر فضای جامعه و فضای اثرش هم هست.

بنابراین، ضمن احترام به او، که بر گردن همه ی ما ایرانیان حق دارد، نباید سخنانش درباره ی زنان را پذیرفت؛ اما همه ی نکات منفی و بدآموزی ها را هم نباید به پای او نوشت. این اندیشه در نوشته های بعدی من، درباره ادب و فرهنگ ایران، پی گرفته می شود. منت دار توجه تان هستم.