هوالحق

در میان فیلسوفان یونان باستان گروهی به نام اتمیستس (Atomistes) یا اتم گرایان براین باور بودند که همه ی عالم از ذرات ریز تقسیم ناپذیری به نام اتم ساخته شده است البته ناگفته نماند که برخی از مورخین معتقدند که اول بار دانشمندی ایرانی در تعلیمات کیمیایی خود به یونانیان این موضوع را مطرح کرد، یکی از اندیشمندان این مکتب به نام لوکیپوس فیلسوف نظریات درخور توجهی در خصوص اتم مطرح کرده است. او که معتقد بود هر چیز علتی دارد و نتیجه ی ضرورتی است و هیچ اتفاقی را بیهوده نمی دانست چنین گفت:

  • همه چیز از اتم هایی تشکیل شده است.
  • این اتم ها از لحاظ فیزیکی تقسیم ناپذیرند.
  • میان اتم ها خلاء است که ایشان در میان خلاء حرکت می کنند.
  • اتم ها بیشمارند و در شکل و اندازه متفاوت
  • اتم ها فناناپذیرند.

بعدها شاگرد وی ذیمقراطیس در خصوص اتم و خلاء مباحثی طرح کرد، او نیز همچون استاد خود اتم را لایتجزی می دانست.


این نوشتار را با صدای علی مومنیان گوش کنید


چندی بعد این تفکر به هند آمد و در مکتب ویشه شیکا یا وی شیشکا نمایان گشت. این مکتب توسط استادی مجهول که در حدود سیصد تا ششصد سال پیش از میلاد مسیح می زیسته، بنا شده بود که برخی او را کاناد یا کانادا نامیده اند. ویشه شیکا که نجات بشریت را محصول معرفت می داند، در خصوص نظریه ی اتم گرایی خویش می گوید، اتم ها چهار نوع هستند و هر نوع خاص یکی از عناصر اربعه، اندیشمندان این مکتب براین باور بودند که اتم را تنها می توان از مسیر استنتاج شناخت نه از طریق تجربه.

این استنتاج چنین بود:

اگر اتم ها وجود نمی داشتند (منظور از اتم همان جزء تقسیم ناپذیر است) تقسیم پذیری اجسام بی پایان بود و حال آنکه عقل خلاف این می گوید پس تقسیم پذیری اجسام و مواد در جایی متوقف می شوند. این سرحد نهایی تقسیم پذیری همان جزء لایتجزی است که اتم نام دارد. مکتب ویشه شیکا، اتم را ابدی، لایتجزی، قائم بالذات و غیر مخلوق می دانست.

معتزله فرقه ای بود که به جهت عقل گرایی نسل های جدید میان مسلمانان و نیز نیاز جامعه ی اسلامی به خرد گرایی از قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا، از شاگردان حسن بصری، عارف معروف، بنیان نهاده شد و در طول تقریبا دو قرن به صورت دست کم بیست و دو فرقه نفوذ بسیاری میان مسلمانان بدست آورد و هرچند که در پایان، خشم دینداران را برانگیخت، لکن به پیدایش تفکر علمی در جامعه اسلامی کمکی به سزا داشت.

مجموعه پادکست های پای بساط عشق با صدای علی مومنیان

یکی از مهمترین کارهای معتزله طرح مجدد جزء لایتجزی به عنوان عنصر اصلی ساختمان عالم بود. به عقیده آنها وجود، کیفیتی است که به مشیت الهی اجزای لایتجزی را در میان دارد که این اجزا همیشه بوده اند ولیک در شرایط بالقوه، یعنی پیش از دریافت کیفیت وجود، فاقد قدرت ادارک بوده اند.

جوهر، ذره است که فضا را پر می کند

یکی دیگر از معتزلیون به نام محمد بن عثمان ذره ی لایتجزی را پیش از وجود، جوهری معرفی می کند که بدون عرض نامفهوم است، یعنی جرمی که فاقد حرکت و سکون است و از مخلوقات به شمار نمی رود. باری، باید گفت معتزله جوهر و ذره ی لایتجزی را یکی می دانستند بدین معنا که جوهر، ذره است که فضا را پر می کند و دارای نیرویی است که مایه ی فعلیت ذات می شود.

معتزلیون ذره را چهارگوش می دانستند نه گرد، چراکه پیوستگی ذرات گرد را غیر ممکن می دیدند. یکی از ایشان، ابوالقاسم بلخی بر این باور بود که ذرات، پیوسته باقی می مانند و کاملا نابود نمی شوند، وی صفات ذره را پایدار می دانست و به مرور زمان لایتغیر.

معتزله برآن بودند که خواص اجزای لایتجزی از خود آنها ناشی می شود. مثلا افتادن سنگی از کوه، ایشان براین عقیده بودند که کار خداوند، قابل ادراک کردن این اجزاء است.


در ۵ دقیقه منزل مسکونی خود را با بهترین قیمت در کانادا بیمه کنید ( از ۱۲ دلار در ماه!)

پس از مدتی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری کتابی تحت عنوان اللمع در رد معتزله تألیف کرد و تصنیفات بسیاری دیگر و طرفداران بسیاری نیز گرد وی جمع و به نام اشعریون مشهور گشتند. اشعریون با معتزله به شدت مخالف بودند ولیک در خصوص جزء لایتجزی تقریبا می توان گفت که تنها در قدیم بودن آن سر جنگ داشتند چراکه ایشان اتم را مخلوق می دانستند ولیک در معنای جزء لایتجزی یعنی اجزای تقسیم ناپذیر با معتزله هم راستا و هم فکر بودند.

کتاب شرح تجرید قوشچی

متکلمان اشعری در اثر اعتقاد به جزء لایتجزی ملتزم به مسائلی گشته اند همچون تفکک رحی، نفی دایره، سکون متحرک، کلام نفسی و مساله ی مهم ( العرض لا یبقی زمانین) که توضیح مسائل اخیر در این مقال ضرورتی نمی نماید. و خوانندگان محترم می توانند برای تحقیق در خصوص این مسائل به کتاب شرح تجرید قوشچی رجوع نمایند. ولیک برای حسن اختتام این مبحث اشاره ای مختصر به مسأله ی نفی دایره خواهیم داشت:

اشعریون ملتزم گشته اند به نفی دایره، چرا که معتقد به جزء لایتجزی می باشند، بدین صورت که می گویند: دایره در حقیقت اتصال بسیاری اجزاء لایتجزی است و در اصل شکلی است مضرس و کثیر الاضلاع یا مسدس منفرج الزوایا، که البته به جهت خطای چشم بیننده از دور دایره می نماید که این امر در حقیقت صحیح نمی باشد، والله اعلم.

باری امروز نیز چون گذشته فلاسفه و حکما ماده را متشکل از ذرات کوچکی به نام اتم می دانند، با این تفاوت که آنرا دیگر لایتجزی نمی شناسند بلکه تجزیه ی اتم ها نیز امروز در علوم طبیعی حاصل گشته است. پس با این مدعا دیگر نمی توان اتم را لایتجزی دانست چه آن نیز از ذرات کوچکتر (الکترون ها و پروتون ها و نوترون ها) تشکیل شده است و مسلما با پیشرفت علم ذرات به تدریج قابل تجزیه به ذرات کوچکتر خواهند بود.

والسلام