طنز پرداز : شهرام شهیدی

جنبش « می تو » که به ایران رسید دیگر سخت می شد دوستان مردت را پیدا کنی. در پی افشاگری شجاعانه زنان ایرانی علیه مردانی که به این زنان تعدی و تجاوز کرده بودند هیچ مردی دیگر در ایران امنیت نداشت.

همه می دانیم که در ایران یک مرد به صورت خودکار از بچگی در خانه و مدرسه و اجتماع یاد می گیرد متجاوز باشد. برای همین وقتی جنبش #سکوت_نکنیم راه افتاد اکثر مردها یاد اعمالشان افتادند و منتظر بودند یک نفر اسمشان را توییت کند.

البته الان مثل هر چیز مهم دیگری این موضوع به فراموشی سپرده شده و از آن جایی که حافظه تاریخی مان شبیه کلم بروکلی است اگر از کسی بپرسی داستان تجاوزها به کجا رسید جواب خواهد داد داستان تجاوزها چی بود؟

همه موضوع به این مهمی را دوباره از یاد بردند الا کسانی که بهشان تجاوز جسمی یا روحی شده.

خب چرا این جنبش مهم و مفید دچار فراموشی شد؟

یک. مردانی که خودشان می دانستند چه مارمولکی هستند، عده ای را اجیر کردند که بین آن همه اتهام درست که مو لای درزش نمی رفت، به آن ها تهمتهای ناروا بزنند. مثلا یکی پول داده بود برایش بنویسند فلان نقاش معروف در قطب شمال و حین تماشای مسابقه فیلها به من تجاوز کرد. بعد این نقاش با انتشار صفحه گذرنامه ثابت می کرد اصلا گذر پوستش به دباغ خانه قطب شمال نیفتاده و درضمن قطب شمال فیل ندارد و بعد مدعی می شد اتهام های دیگر هم همین قدر الکی است. ایرانی ها  هم که تا دیروز مرگ بر نقاش می گفتند چون خدای توهم و زودباوری هستند حرفش را باور می کردند و شعار درود بر نقاش سر دادند.


با صدای نویسنده گوش دهید.


دو. و عده ای هم بودند که نه بهشان تجاوز شده بود و نه به کسی تجاوز کرده بودند. اما در اینستاگرام و توییتر و فیس بوک جنجالی راه انداختند.

زنهای این گروه مدعی شدند فلانی به ما تجاوز کرده. وقتی از آن ها می پرسیدیم چه دلیلی داری؟ می گفت من و فلان خانم پنج سال با هم همکار بودیم. چطور آن سینماگر به او تجاوز کرده و به من گرا نداده؟ من که از اون خوشگل تر و امروزی ترم. پس حتما به من هم تجاوز کرده. اصلا نمیشه که من را آن جا ندیده باشد.

مردان این دسته هم مدعی شدند به عده ای زن تجاوز کرده اند. وقتی ازشان می پرسی چرا چنین اعترافی می کنی وقتی آن زن فقط اسم همکارت را آورده؟ جواب می دادند خب برای ما افت داره که از همکارمان عقب بیفتیم. یعنی شناخته شدن به صفت متجاوز و ابله را ترجیح می دادند به این که همکارشان کاری کرده باشد و آن ها در این مسابقه از او عقب افتاده باشند.

سه. یک عده هم گفتند از این موضوع پول دربیاورند. پس الکی گفتند به چند نفر تجاوز کرده اند تا خبرشان حسابی ترند شود و تعداد فالورهایشان افزایش یابد. کاری که مصداق بکش و خوشگلم کن بود. منتها این شعار را این طوری تغییر داده بودند که « فحشم بده و پولدارم کن »

چهار. یک عده هم داستانی که تعریف می کردند آشنا بود. منتها کسی رویش نمی شد بگوید ببم جان من این داستان شما را قبلا با کیفیت اچ دی در فلان سایت پورنوگرافی دیده ام. یک ذره خلاقیت داشته باش.

پنج. واکنش مسئولان. اتفاقا این بار دولتمردان ساکت ننشستند و در برابر موجی که این جنبش راه انداخته بود کاری کردند کارستان. چه کار؟ این که حضور زنان را در فصل گاوبانگی در مناطق چهارگانه محیط زیستی ممنوع کردند تا زنها شاهد جفت گیری گوزن های قرمز نباشند.

یعنی در حالی که یک سری گاو ( دور از جان گاو البته ) در شهر به زنها تعدی می کردند، زنها از تماشای جفت گیری گوزنهای قرمز در طبیعت محروم شدند.

حداقل اگر ما مردها را از حضور در این مناطق محروم می کردند این قدر دلمان نمی سوخت. چون اولا اگر دیدن گوزن نر می تواند زنان ایرانی را یکجوری کند حتما تماشای گوزن ماده هم برای مرد ایرانی وسوسه کننده است. تازه این حجم از شکایت و اتهام به مردان نشان داده که مرد ایرانی اگر دستش برسد به پشه مونث هم رحم نمی کند چه برسد به گوزن قرمز .

حالا در این مورد بعدا بیشتر با هم حرف خواهیم زد. فعلا تا شماره بعدی بالاغیرتا #سکوتـنکنیم و به افشاگری درست علیه مردان متجاوز ادامه دهیم.