این قسمت: مارک آنتونی

 مارکوس آنتونیوس کریپتوس  که با نام مارک آنتونی شناخته می‌شود یکی از یاران وفادار ژولیوس سزار بود و تقریبا در تمام جنگ‌ها در کنار سزار بود و به او در فتح سرزمین‌ها و آدم‌ها کمک شایانی می‌کرد.

کلا در روم قدیم نام‌گذاری بچه‌ها خیلی آسون و راحت بود،

در واقع یه نفر به عنوان سر شاخه‌ی درخت اجدادی، یه اسم انتخاب می‌کرده و اون اسم تا ابد در خانواده دست به دست می‌چرخیده. به همین دلیل اسم پدر و پدربزرگ مارک آنتونی هم همان مارکوس آنتونیوس کریپتوس بود! طبق گفته‌ی مورخان آگاه، افراد این خانواده هرکدام علامت مخصوص به خودشون رو داشتن و مثلا شما اگه با پدربزرگ خانواده کار داشتین باید می‌رفتین درب منزل کریپتوس‌ها و می‌گفتین:

مارکوس آنتونیوس ماهیتابه‌ای هست؟

درواقع مارکوس آنتونیوس موردنظر ما از قصد یه کاری کرد که نامش در تاریخ به عنوان مارک آنتونی ثبت بشه و اینطوری ما بتونیم اون رو به عنوان یک فرد واحد و مستقل در زمره‌ی جوگیران تاریخ شناسایی کنیم.

القصه، وقتی سزار در یونان، آفریقای شمالی و اسپانیا مشغول از بین بردن مخالفانش و دوگانه‌سوزی بود، مارک آنتونی به عنوان سرپرست ایتالیا منصوب شد.

هیچکس نمی‌دونه زمانی که ژولیوس سزار بزرگ داشت تبدیل به سالاد سزار می‌شد! مارک آنتونی دقیقا مشغول انجام چه کاری بود ولی بعد از مرگ سزار، مارک آنتونی به مارکوس آمیلیوس لیپدوس یکی دیگر از سردارهای باوفای سزار و اوکتاویان نوه‌ی خواهری و فرزندخوانده‌ی سزار پیوست و این سه نفر با هم یک حکومت امپراطوری سه نفره تشکیل دادن، و در اولین اقدام خودشون به عنوان امپراطوران (جمع امپراطور) تمام مخالفان و قاتلان سزار را از سر راه برداشتن و بعد مشغول تقسیم کردن ناحیه‌ی امپراطوری بین خودشون شدن.

مجسمه مارک آنتونی در موزه واتیکان

مذاکره با کلئوپاترا

چون مارکوس آنتونیوس خیلی دوست داشت هرکاری سزار کرده رو حتما انجام بده، مصر رو مال خود کرد و در اولین فرصت رفت که مذاکراتش رو با کلئوپاترا، ملکه‌ی وقت مصر، شروع کنه. فقط شانسی که این وسط آورد این بود که به دوگانه‌سوزی علاقه‌‌ی خاصی نداشت، چون در غیر این صورت قطعا حسابی از طرف کلئوپاترا مورد عنایت قرار می‌گرفت.

جوزدگی مارک آنتونی از جایی شروع شد که کلئوپاترا هی نشست زیر گوشش و بهش گفت:

که پاشو برو روم مرد! برو خودت امپراطور شو! کاری نداره که، فقط باید سر اوکتاویان رو بکنی زیر آب!


مارک آنتونی هم وسوسه شد و بعد از گرفتن یه مشاوره‌ی خیلی خاص و کامل از کلئوپاترا، به روم برگشت تا با اوکتاویان بجنگه. کلئوپاترا هم موند مصر تا بچه‌شو به دنیا بیاره و بزرگ کنه.

روزشمار یک جَو زده در تاریخ – ژولیوس سزار

دختر اوکتاویان وارد می شود

وقتی پای مارک آنتونی به روم رسید، سریعا رفت پیش اوکتاویان که دعوا رو شروع کنه ولی چشمش افتاد به دختر اوکتاویان و کلا داستان عوض شد. از اونجائی که مارک آنتونی کلا آدم بگیری بود، دست رد به سینه‌ی دختر اوکتاویان که مثل پدر پسر شجاع اسم خاصی نداشت، نزد و طی یک مراسم بسیار ویژه با اون ازدواج کرد.

بعد از یه مدتی چون دلش برای مشاوره‌های کلئوپاترا تنگ شده بود، رفت پیش زنش و گفت:

زن! من یه مدته مسافرت نرفتم، همچین بگی نگی بدنم خشک شده. از لحاظ روحی احتیاج دارم برم آفتاب بگیرم و سریع برگردم.

اینطوری بود که مارک آنتونی به مصر برگشت و سریعا رفت پیش کلئوپاترا که ازش برای چندتا موضوع، مشاوره بگیره.

نتیجه‌ی این مشاوره‌ها این شد که کلئوپاترا دوباره از مارک آنتونی باردار شد و اصلا نفهمید ملکه بودن و مملکت‌داری یعنی چی!


در ۵ دقیقه منزل مسکونی خود را با بهترین قیمت در کانادا بیمه کنید ( از ۱۲ دلار در ماه!)

کتلت، غذای محبوب ایرانی

حالا این وسط برای اینکه نه حوصله‌ی شما سر بره، نه من و نه کلئوپاترا، مارک آنتونی یه سر به ایران حمله کرد که توسط سربازان غیور آریایی که زیر پرچم فرهاد چهارم می‌جنگیدن، تبدیل به کتلت شد و اصلا از اون موقع بود که کتلت به عنوان یکی از غذاهای محبوب ایرانی، به سفره‌های پارسی راه پیدا کرد. فکر کنم بد نباشه که بدونید اساسا سیب‌زمینی رو به یاد و خاطره‌ی مارک آنتونی می‌ریزن توی کتلت. (به هرحال حقایق تاریخی رو باید با جزئیات گفت)

خلاصه، مارک آنتونی بعد از اینکه از لشکر آریایی‌های واقعا اصیل، شکست خورد دوباره به مصر رفت و به مشاوره‌های کلئوپاترا پناه برد. بعد رفت روم تا از دختر اوکتاویان مشاوره بگیره که با خشم و غضب اون روبرو شد و بعد از اینکه برای همسر قانونی‌ش توضیح داد که بابا من وسط میدون جنگ بودم و نمی‌تونستم جواب پیامای تو رو بدم، باور کن. مجددا دل اون رو به دست آورد و چند صباحی توی روم با آرامش زندگی کرد.

ولی چون عنوان امپراطوری روم خیلی قلقلکش میداد، شروع کرد به زدن زیرآب پدرخانمش و هرجا نشست از اوکتاویان بد گفت. دیگه داستان به جایی رسید که خون اوکتاویان به جوش اومد و شروع کرد به لشکرکشی به قصر مارک آنتونی که اونم خیلی زود قضیه رو فهمید و با بیشترین سرعت به مصر و مشاوره‌های کلئوپاترا پناه برد.

این دفاع رو به جلوی مارک آنتونی باعث شد که اوکتاویان به مصر اعلان جنگ کنه و مارکوس آنتونیوس هم عنوان خائن به مام میهن رو مال خود کنه.

در نهایت، اوکتاویان به مصر لشکرکشی کرد و مارک آنتونی هم چون خیلی شجاع بود و توی پیری کاملا مرد روزهای سخت شده بود و برای مقابله و مبارزه با هرچیزی آماده بود، در آغوش کلئوپاترا و بعد از یک مشاوره‌ی طولانی خودکشی کرد و رفت که به یار و فرمانده‌ی قدیمی خودش، ژولیوس سزار بپیونده و اینطوری بود که بالاخره این دونفر موفق شدن مسیر رو برای تبدیل کردن جمهوری روم به حکومت دیکتاتوری و امپراطوری کاملا هموار بکنن. روحشونم شاد!

دستگیری کلئوپاترا توسط سربازان رومی بعد از مرگ مارک آنتونی – برنارد دوویور ۱۷۸۹