طنز پرداز : پریسا شمس
بیخبر آمدهام که سورپرایزش کنم. آجیل و هندوانه یلدا را روی میز میچینم. عمه خانم از دستشویی بیرون میآید.
-اینا چیه اینجا رو شلوغ کردی؟
-اینا آجیل شب یلداس عمه جون. شب چلهتون مبارک.
-چله مگه مبارکی داره؟ اینقدر بدم میآد مردم الکی برای هرچیزی به هم تبریک میگن.
-عمه جان! خب یلدا بلندترین شب ساله!
-باشه. مگه فوتباله که تو اون یه دقیقه وقت اضافه زمین و زمون به هم برسه؟
-ولی من یادمه شما همیشه یلدا رو جشن میگرفتی. با کاسه انار دون شده و هندونه و فال حافظ…این شد که گفتم به یاد قدیم یلدای امسال رو کنار شما باشم.
-برو بابا! تو هم یکه و یالغوزی، سگ بهت نگاه نمیکنه. جز من کسیو نداری وگرنه دلت واسه عمه نسوخته.
-ای بابا! میخواین اصلا برم؟
-آره. برو خیابون نادرشاه… -میرزای شیرازی؟
-هرچی. برو اونجا یه چند قلم جنس واسه من بخر و بیا.
عمه لیست خریدهایش را به دستم میدهد.میخوانم:
-جوراب پاپانوئل. تزیینات درخت کریسمس. کاج دو متری!…کاج دومتری آخه؟ -حالا یک متر و هشتاد هم بود مسالهای نیست.
-عمه! این لیست شوخیه دیگه، نه؟
-مگه من با تو شوخی دارم خیر ندیده؟
-آخه این مال کریسمسه. مال خارجیاس.
-منم خارجیم.
-جدا؟
-بله. میخوای باهات خارجی حرف بزنم که بری تو دیوار؟
-جان؟ -کن یو اسپیک کانادایی؟
-کانادایی؟! کانادایی که زبان نیست.
-نه کانادایی زبان نیست فقط فارسی قند و شکره؟
-منظورم اینه که کاناداییا یا انگلیسی حرف میزنن یا فرانسه.
-دیدی چه خوب شد؟
-چی؟
-این که دیوید من به دو زبان زنده دنیا مسلطه.
-اون طفلک که سکته کرده فلجه، اصلا نمیتونه حرف بزنه.
-به حرف میارمش. بذار پام برسه اونجا.
-آهان. پس این لیست وسایل کریسمس هم بخاطر آقا دیویده؟
-بله. بعد هم برای سن و سال من کریسمس بهتر از یلداس.
-از نظر قر وفر؟
-نه از نظر خورد و خوراک. اینجا باید سر میز یلدا هی آجیل بخورم که دندون ندارم. یا هندونه و آش رو هم بخورم که سردی گرمیم شه. اونجا ولی یه کف دست نون میخورم با سنایچ انگور، خیلیم سبکه و راحتالهضم.
-باشه. پس با اجازهتون من این آجیلا رو میبرم.
-بذار باشه جای کادوی کریسمس بفرستم واسه دیوید.
-لابد میگین بابانوئل اینا رو آورده.
-نه میگم گوزن بابانوئل آورده. پسره بیریخت لاغر مردنی، خودشو با اون مرد تپل سرحال یکی میکنه.
هنوز ساعت ملاقات تمام نشده بود اما من دیگر حوصله نداشتم که بنشینم تا عمه خانم بابانوئل را توی سرم بکوبد. برای همین لیست خریدها را برداشتم و راهی مرکز شهر شدم.