بلای کریسمس
– ببین بهمن جون. خیال نکن که من حالیم نیست. چند وقته که رفتی تو فکر. گفتم بیاییم تو این کافه بشینیم و یه گپی بزنیم. بگو ببینم دردت چیه؟ -…
عمه یلدا را دوست ندارد
بیخبر آمدهام که سورپرایزش کنم. آجیل و هندوانه یلدا را روی میز میچینم. عمه خانم از دستشویی بیرون میآید. -اینا چیه اینجا رو شلوغ کردی؟ …