مدتی است که در کنار شما عزیزان ادبیات و فرهنگ کشورمان را بررسی می‌کنیم و آن را می‌کاویم. آنچه تاکنون تقدیم شما شده‌است نگاهی ژرف و عمیق‌تر به آنچه در شعر شاعران و نویسندگان ایرانی مطرح‌شده و اندیشه و فرهنگ ما نام گرفته‌است. بوده در کنار شما عزیزان باورهایی که سال‌ها و قرن‌ها و سده‌ها به ثبت رسیده‌است زیر سوال برده‌ایم به آن‌ها شک کرده‌ایم و با دلایل و قرائن به نتایج منطقی رسیده‌ایم.


این نوشتار را با صدای نویسنده گوش کنید

حال آنچه مهم است پس‌از حدود دو سال و بعد از سفر همیشگی امیرهوشنگ ابتهاج وضعیت برای بنده که سعی کرده‌ام فاصله‌ام را با شما کم و کمتر کنم دگرگون شده‌است برای من که در این حدود دو سال از فردوسی، اسدی توسی، نظامی، سعدی و دیگر شاعران معاصر و کهن ها رد پایی را یافته‌ام مبنی‌بر باورهای غلط تعبیرهای نادرست و تضمین‌هایی که مو ب مو در شعر شاعران و نویسندگان آمده‌است و معمولاً درباره آن‌ها به‌خوبی اندیشه نشده‌است و تلاشم این بوده‌است که بخشی از این فرهنگ نادرست و ناروا که بر اثر بی‌دقتی و سهل‌انگاری به نسل‌های بعدی و بعدی منتقل‌شده است متوقف گردد.

اما بعد از سفر همیشگی شاعر مورد علاقه بسیاری از ایرانیان و از جمله خود من به این نتیجه رسیدم که چقدر به عبث می‌اندیشیدم و چقدر راه ناروا می‌رفتم.

بعد از سفر این شاعر معاصر که تقریباً همه ایرانیان شعرهای او را شنیده‌اند و با شخصیت و آشنایی دارند حرف‌های ضدونقیض و ماجراهای ساختگی و غیر ساختگی در فضای مجازی آن‌چنان منتشر گردید و آن‌چنان در مورد این شاعر گفتگو و قضاوت شد که حال دل من و بسیاری دیگر از ادب‌دوستان دگرگون شد. نگفتم شاعر عزیز نگفتم شاعر گرامی و گران‌قدر نگفتم شاعر ماندگار و تأثیرگذار و گفتم شاعر قدرتمند بلکه تنها گفتم شاعر برای این‌که هر شاعری به‌خودی‌خود قابل احترام خواهد بود.

بنابراین با خود اندیشیدم که اگر در دنیای معاصر که جستن و یافتن تنها به فشردن دکمه‌ای منتهی می‌شود یک شاعر را نتوانیم یا نخواهیم بشناسیم چطور می‌توانیم شاعران هزار سال پیش را که در بیشتر موارد سند و مدرک قوی و متقنی از حرف‌ها و شعرهای آن‌ها موجود نیست و اعتقاد بر این است که بسیاری از شعرهای آن‌ها دچار تغییر شده‌است و نسخه بدل‌ها خواسته یا ناخواسته به وجود آمده‌اند می‌توانیم قضاوت کنیم؟


آیا این‌قدر سخت است در مورد شاعری که در دوره معاصر زیسته و سعی کرده‌است آثار خود را به جای بگذارد بخوانیم و قضاوت کنیم؟ این‌همه تناقض از کجا می‌آید؟

گروهی می‌گویند کمونیست بوده‌ است و شعرهایش ارزش خواندن ندارد. گروهی می‌گویند در رادیو و کانون پرورشی به گروهی بد کرده‌ است پس شعرهایش ارزش خواندن ندارد گروهی می‌گویند در کلام و در شعرهایش ریا و دورویی دیده می‌شود پس ارزش خواندن ندارد و گروهی هم یک‌تنه او را محکوم‌به خیانت و دورنگی می‌کنند در مقابل هم هستند گروه بسیاری که او را می‌ستایند و چشم و گوش بسته او را شاعری تاثیرگذار و ماندگار می‌دانند اما بسیار کم اند آن‌هایی که منصفانه و با استناد به شعرهای شاعر او را می‌سنجند و درباره‌اش قضاوت می‌کنند.

این حال ما مردم است نمی‌گویم حال ما ایرانی‌ها چرا که در مورد دیگر مردمان کشورهای دنیا هم همین تجربه را دیده‌ام قضاوت‌های سطحی و درخور زندگی روزمره برای پر کردن اوقات بی‌ارزش فراغت و برای مشغولیت‌های نازل و پست.

ترجیح دادم که این شماره از مجله برای تفکر بیشتر به این‌موضوع اختصاص داده شود برای این‌که هدف من از ابتدا اندیشیدن درباره‌ی سطحی‌نگری و حذفی نگاه گذرای روزانه و تبدیل اندیشه‌هایمان به اندیشه‌های ماندگار و قابل انتقال به نسل‌های بعد که همانا فرهنگ ادب و هنر آینده سرزمین و جهانمان را تشکیل خواهد داد بوده‌است بنابراین در این شماره نگاهمان به اسدی طوسی را متوقف کردم و تنها به تلنگری در اندیشه‌های افراد مختلف جامعه اکتفا نمودم این‌که بدانیم حقیقت چقدر آسیب‌پذیر است و سهم ما در انعکاس حقیقتی با اصالت بسیار مهم و حیاتی است برای این‌که ما تنها برای خودمان زندگی نمی‌کنیم هر حرف و هر رفتاری از ما بر جامعه و اطرافمان تأثیر خواهند گذاشت و ما ناخواسته هرچند در جایگاه بسیار مهمی در جامعه نباشیم و جزء سلبریتی ها و هنرمندان و ادیبان درجه یک جامعه قرار نگیریم تأثیر را بر خانواده و اطرافیان مان خواهیم گذاشت.

پس ابتدا به خود می‌گویم درست بیندیشم و با آنچه می‌شنوم فکر کنم و حتما به منابع دست‌اول و اصیل رجوع کند نه به حرف‌های سطحی فضا فضای مجازی پاینده باشید و به حقیقت اصیل بیندیشید.