از اوایل قرن بیستم رمان هایی با مضمون آخرالزمان و آنتی یوتوپیا یا ضد آرمانشهر مورد توجه بسیاری از نویسندگان و البته مخاطبان قرار گرفته است. شاید بشود رمان “ما” اثر یوگنی زامیاتین نویسنده روس، نوشته شده در سال 1921 را اولین نمونه از این دست بدانیم. رمان هایی مانند دنیای قشنگ نو اثر آلدوس هاکسلی، میرا اثر کریستوفر فرانک، فارنهایت 451 اثر ری بردبری نمونه های عالی از این دست داستان ها هستند. ژانری که اکثر رمان های این چنینی در آن به نگارش درآمده اند علمی و تخیلی است. چرا که نویسندگان این آثار بیش از هر چیز از پیشرفت های سریع علمی و فنی بشر به وحشت افتاده اند. فجایعی مانند توانایی بشر در ابراز خشونت بیشتر در جنگ ها، امکان کشتارهای گسترده، نابودی و تخریب محیط زیست و توانایی دست بردن به ژن ها و تولید و ایجاد بیمارهای جدید و ناشناخته از جمله آنهاست. اما با شیوع پاندمی کرونا و البته هشدارهای جدی در مورد تخریب محیط زیست و طبیعت زمین، این آثار گسترش بیشتری یافته اند.

 

 

رمان مونالیزای غارنشین نوشته ی داوود قنبری نیز در این حیطه قرار گرفته است. در جهانی که توسط طمع انسان ها به شکلی غیر قابل برگشت تغییرات شگرفی انجام پذیرفته است. بیست و چند سال قبل از آغاز این دوران شگفت آور، یک ایرانی به نام اردشیر و شریک انگلیسی اش جیم متوجه تغییراتی شگرف در رفتار حیوانات ساکن در منطقه ی چرنوبیل می شوند. این حیوانات با تغییراتی که بر اثر تششعات اتمی در ژن هایشان حادث شده است، رفتاری انسانی پیدا کرده اند.


معرفی کتاب اول شخص مفرد

اینجاست که طمع روی خودش را نشان می دهد. تلاش برای اعمال این تغییرات ژنتیکی در دیگر حیوانات و اعطای تمامی حقوق انسانی به حیوانات مذکور! که در این رمان آنها را با نام زئوساپینس می شناسیم.

اما شروع اصلی رمان در زمانی می گذرد که از ابتدای ماجرا بیش از بیست سال گذشته و زئوساپینس ها در کنار انسان ها با همان حقوق انسانی زندگی و کار می کنند. اما داستان در اینجا به اتمام نمی رسد، بلکه این شروع ماجراست. اردشیر مدیرعامل شرکتی که باعث و بانی تمامی این اتفاقات بوده، مدتی است که ناپدید شده است. راوی داستان و دوستانش در تلاش برای یافتن دلیل ناپدید شدن و البته مکانی اند که اردشیر باید رفته باشد. در این میان اتفافات سرعت می گیرند. مدیر بازرگانی شرکت استعفا داده و یک گراز دریایی دو تنی برای این پست استخدام شده است، او افکار بلندپروازانه ای دارد. جهان درآستانه ی موقعیتی بحرانی و دیوانه وار قراردارد و به زودی بشریت باید در میانه ی آزمونی سخت برای بقا قرار بگیرد.

 

اینک بخشی از کتاب را می خوانیم:

ادموند گریفین تک مضراب نگار را نشنیده گرفت و ادامه داد:” این دنیایی که شما انسان ها ساخته بودین رو اگه بخوام توصیفش کنم بسیار جذاب، بسیار پیچیده، متناقض، رنگ و رو رفته، رو به افول و این آخری ها زیادی کثیف شده بود.”