سرمستِ عشق در جاده ابریشم

گپ و گفت با رعنا فرحان خواننده، نوازنده، ترانه سرا و نقاش

به موسیقی او گوش سپردم و سرمستِ عشق، سفر را شروع کردم. سفری در زمان و مکان. با هر نغمه ای که سر می داد، گویی به همراهش در جاده ابریشم از شرقِ پر از فلسفه و راز و رمز به غربِ دلفریب و اغواگر پرواز می کردم و وحدت این هرم هستی را با چشم دل می دیدم.

در یک سوی سفرم، نوای جان نواز خیام و حافظ و مولانا جاری بود و در آن سوی دیگر، مهمان خانه سیاه پوستان آمریکایی بودم که به امید فردایی یک رنگ، دردِ دل غمگین خود را با موسیقی بلوز زمزمه می کردند. فردایی که هنوز هم در انتظار رسیدن آن هستند.

کاروان سالار سفرم، رعنا فرحان بود،

بانوی هنرمندی که با شعر و موسیقی جادو می کند. او با لطافت، پلی بین شعر فاخر پارسی و موسیقی زیبای غربی ساخته است. پلی از جنس فیروزه. موسیقی او به قدری دلنشین است که می توان بارها به آن گوش سپرد و هر بار شورِ عشق را تجربه کرد.

عشقی ناب در موسیقی او جاری است که این روزها اگر نایاب نباشد، کمیاب و گران بها است،

هم نشینی شعر پارسی در موسیقی بلوز او، داستان جالبی دارد. می گوید روزی جعبه کهنه سازی را در زباله ها می بیند و وقتی که بازش می کند، گیتاری پیر و خسته و از خانه رانده شده، به او سلام می گوید. آن را با خود می برد، تیمارش می کند و جانی تازه اش می بخشد. مدتی بعد وقتی به عادت قدیمی شعری از کتاب مولانا می خوانده، گیتار نغمه سر می دهد، انگار که دعای مطربان را در سینه برای او به امانت داشته است. برایش الهام بخش می شود، آستین همت بالا می زند و اشعار عارفانه پارسی را با هارمونی موسیقی غربی پیوند می دهد.

حالا دیگر به یُمن این پیوند مبارک، پیر و جوان، پارسی زبان و غیر پارسی زبان با شنیدن موسیقی او، از شوق و شعف لبریز می شوند.

گپ و گفت با سارا نائینی، خواننده و معلم آواز پـاپ

گپ و گفت با زیبا شیرازی،خواننده، نوازنده، شاعر و قصه گو

رعنا فرحان سال هاست که در نیویورک زندگی می کند. او دانش آموخته هنر در ایران است. علاوه بر خوانندگی و نوازندگی، نقاشی هم می کند. گل و مرغ می کشد که مانند موسیقی اش، دنیایی از جزییات و معنی در دل نهان دارد. ترانه هم می گوید و آن ها را می خواند. ترانه هایی که بوی فیروزه می دهند.

  امیدواریم از دیدن این فیلم لذت ببرید:


 


با تشکر از رعنا فرحان و جزمین کارا
برای ترانه می رسیم به آسمون ها