طنز پرداز : شهرام شهیدی

رفیقم عکس استخر پارتی چینی ها در ووهان را برام فرستاده میگه ببین یاد بگیر. پرسیدم چی را باید یاد بگیرم؟ میگه اگه پروتکل های بهداشتی و قرنطینه را رعایت می کردی الان می شد ما هم خوش باشیم. یکجوری این را میگه که قند تو دل آدم، آب میشه. جوری که انگار نه انگار که ما روز روزش هم استخر پارتی نداشتیم. چه برسه به شب تارش. بهش میگم تو زندگیت تا حالا اصلا استخر پارتی رفتی که این بار دومت باشه؟ میگه بله که رفتم. فقط مشکلش این بوده که کبوتر با کبوتر بوده و باز با باز.

جوری نگاهش کردم که فهمید دوزاری ام نیفتاده. البته این جا لازمه یک پرانتز باز کنم و بگم قبلا همیشه فکر می کردم یک نفر در سطح شکسپیر چرا باید جوری بنویسه که برخی واژه ها و جمله بندیهاش برای یک دانشجوی امروزی در لندن نیاز به ترجمه داشته باشه. اما خودم هم به درد او دچار شدم. واژه دوزاری نیفتادن از آن واژه هاست که به خاطر کم ارزش شدن سریع پول ملی، ظرف کمتر از چند سال به یک واژه ناشناس برای جوان امروزی تبدیل شده و نمی فهمه با همون دوزاری چه زندگی ها که سر نمی گرفته یا از هم نمی پاشیده.

پرانتز را ببندم که نگید فلانی حواسش نبود.

خلاصه بر و بر بهش نگاه کردم و گفتم پر پارتی بوده یا استخر پارتی؟ یعنی چی کبوتر با کبوتر.

جواب میده یعنی دخترها این ور شهر تو استخر بودن و پسرها اون سر شهر.

یادم رفته بود در ایران از این قرتی بازی ها نیست برای همین پرسیدم خب حالا چرا این قدر دور و جدا؟

میگه لابد برای حفظ فاصله گذاری اجتماعی.

نمی دونم این را به چه منظوری گفت اما خوب که بهش فکر می کنم می بینم همچین بدم نمیگه. یعنی پروتکل بهداشتی داشتیم وقتی اصلا پروتکل مد نبوده.

اگر بخوام به یک بند دیگه این پروتکل آریایی اشاره کنم باید بگم تو ایران و به ویژه در محیط­های کاری سال­های زیادیه که حداقل نصف یک پروتکل بهداشتی رعایت میشده و مردها فقط با مردها دست می دادن و زن­ها فقط با زن­ها روبوسی می کردن. همون کبوتر با کبوتری که رفیقم اولش گفت.

شاید برای همینم هست که در مورد کرونا فاصله گذاری اجتماعی رو ما ایرانی جواب نمیده. ما از قبل هرجور فاصله اجتماعی که بگین داشتیم جوری که در مراحل بعدی ِ شدت گرفتن بیماری این فاصله اجتماعی تبدیل شده به فاصله طبقاتی و بعد هم شده شکاف طبقاتی.

رفیقم میگه آخه گودرز چه ربطی به شقایق داره؟ میگم ربطشون اینه که هردو کبوترن نه باز.