در ادامه بررسی شخصیت زنان از نگاه اسدی طوسی به تحلیل بیت به بیت کتاب او می پردازیم؛ و بیت هایی را که در آن ها به زن ها توجه شده است، ذکر می کنیم؛ تا اندیشه های وی را در این باره بررسی کنیم. در بسیاری از موارد نگاه اسدی طوسی به زنان، نگاهی همراه با توهین، تبعیض و تحقیر است:

تو هستی زن و، مرد، من پس نخست

ز من باید انداز فرهنگ جست


این نوشتار را با صدای نویسنده گوش کنید


در این بیت، اشاره به برتری مردان است که ابتدا آنان قدر و منزلت فرهنگ را تعیین می کنند و ارزش فرهنگ به آنان وابسته است!!

یکی از دلایل اسدی طوسی برای این ادعا، جنس دوم بودن زن و ارزش دوبرابری مرد نسبت به زن است؛ همان اصل که در ارث و دیه هم برای زنان، نصف مردان ارزش قایل است !!

زن ار چه دلیر است و با زور دست

همان نیم مرد است، هر چون که هست

و بیت بعدی بزرگ ترین هنر زنان را پارسایی می داند و یادآور بیت سعدی است که می فرماید:

زن خوب فرمان بر پارسا

کند مرد درویش را پادشا

آن گونه که می بینید این اندیشه ها با افکار و عقاید عرب جاهلیت پهلو می زند، که دختران را باعث ننگ می دانستند و زنده به گور می کردند و آرزو داشتند که هرگز دختردار نشوند؛ و به هیچ روی سخن موبد و رسم مردم ایران زمین نیست.

و در نتیجه و بنابر همین مستندات، مرد را پرهنرتر و برتر از زن می داند !

هنرها ز زن، مرد را بیش تر

ز زن مرد بد در جهان پیش تر

و دیگر این که زنان رازدار نیستند و نمی توان به آنان اعتماد کرد:

هم از بخت ترسم که دمساز نیست

هم از تو که با زن دل راز نیست

این نکته را اسدی از گفته ی موبد و دانایان کهن، بنابر ادعای خودش، نقل و بر جنبه ی تاریخی و فرهنگی آن تاکید می کند:

که موبد چنین داستان زد ز زن

که با زن در راز هرگز مزن

سیری در زندگی و اندیشه های حکیم اسدی توسی | قسمت دوم

اما باید توجه داشته باشیم، آن چه از این بیت ها دریافت می شود نه نگاه فرهیخته گان جامعه و نه حتی نگاه عوام جامعه، که نگاه دین  است در بحث هایی از جمله دیه و برتری مردها بر زنان.

بیت بالا بخشی از گفت و گوی آغاز کتاب بین جمشید و دختر گورنگ است و دختر در جواب جمشید می گوید که همه ی زنان یکسان نیستند:

دلارام گفت ای شه نیک دان

نه هر زن دو دل باشد و ده زبان

در ادامه هم وقتی گورنگ دختر خود را ملامت می کند، از زنان نکته های غم انگیز می گوید:

چو دختر شود بد بیفتد ز راه

نداند ورا داشت مادر نگاه

چنین گفت دانا که دختر مباد

چو باشد به جز خاکش افسر مباد

به نزد پدر دختر ار چند دوست

بتر دشمن و مهترین ننگش اوست

و آن گونه که می بینید این اندیشه ها با افکار و عقاید عرب جاهلیت پهلو می زند، که دختران را باعث ننگ می دانستند و زنده به گور می کردند و آرزو داشتند که هرگز دختردار نشوند؛ و به هیچ روی سخن موبد و رسم مردم ایران زمین نیست.

ادامه دارد