در مقاله نگاهی به مطبوعات معاصر ایران : مجله سپید و سیاه ، از محرمعلی خان ، سانسورچی معروف یاد شد. تعدادی از خوانندگان عزیز پلاک ۵۲ مشتاق بودند که اطلاعات بیشتری از محرمعلی خان داشته باشند که مطلب زیر به ایشان و سایر علاقمندان تقدیم می شود.

درگذشت سانسورچی قدیمی مطبوعات در 45 سال قبل و بهمن ماه سال 1354 خورشیدی اتفاق افتاد. محرمعلی خان نامی شناخته در تاریخ مطبوعات قدیمی بود. محمد سام کرمانی که در دهه50 مدت کوتاهی به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی فعالیت می کرد در این مورد می نویسد:

محرمعلی خان یک اسم شناخته شده ای بود او به عنوان نماینده وزارت اطلاعات و ساواک به مطبوعات سر می کشید. از نظر سیاسی سانسور اصلی را ساواک به وسیله محرمعلی خان انجام می داد، منتها از نظر صوری و ظاهری وزارت اطلاعات و جهانگردی اجرا می کرد.

علی بهزادی مدیر نشریه قدیمی سپید و سیاه نیز می نویسد:

با محرمعلی خان برای نخستین بار اواخر 1331 آشنا شدم.او سانسور چی مطبوعات بود.من مدیر عامل شرکت سهامی چاپ مسعود سعد بودم.محرمعلی خان عضو اداره اطلاعات شهربانی مثل آسیابان “آلفونس دوده”کارش را مداوم انجام می داد.هر روز صبح تقریبا در یک ساعت معین در جریان بازدید از چاپخانه های تهران به چاپخانه مسعود سعد می رسید. مستقیما وارد دفتر چاپخانه می شد،یک چایی تلخ سر می کشید،مدتی درباره جریانات روز،وضع مطبوعات و چاپخانه ها صحبت می کرد.

وقتی زمان رفتن فرا می رسید می گفت:

لطف اژیره(جیره)مارو بدین مرخش (مرخص)شیم!

جیره محرمعلی خان یک نسخه از کلیه روزنامه ها و مجله هایی بود که در چاپخانه چاپ می شد.محرمعلی خان در سال 1307 وارد خدمت نظمیه شد و نیز کارش را در اداره اطلاعات شهربانی از سال 1317خورشیدی از دوران رضا شاه به عنوان سانسورچی شروع کرده بود.



فیلم تیاتر ۱۲ را یکماه رایگان تماشا کنید


محرمعلی خان در سال 1289 خورشید در یکی از روستاهای آذربایجان بدنیا آمد. با تحصیلات مختصری که داشت در سال 1307 در نظمیه رضاشاهی استخدام شد و سپس از سال 1317 رفت به بخش کارآگاهی شهربانی که امور اطلاعاتی و امنیتی را هم انجام می داد. در آن زمان رئیس سانسور کتاب و و مطبوعات شخصی بود بنام “شمیم” که می گویند مورد اعتماد رضاشاه بود. تا مهُر او در پای یک کتاب و یا روزنامه و یا مجله ای نبود، اجازه انتشار نداشت. اینها را دکتر بهزادی سردبیر و صاحب امتیاز مجله “سپید و سیاه” که بوقت خود پرتیراژ ترین و مطرح ترین مجله ایران بود، در کتاب دو جلدی خاطراتش می نویسد.

استعداد سانسور و نگاه امنیتی محرمعلی خان را “شمیم” رئیس سانسور زمان رضاشاه کشف کرد و او را به اداره خودش منتقل کرد . محرمعلی خان پس از مدتی معاون شمیم شد .
بعد از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه، مطبوعات افشای نقش “شمیم” در سانسور مطبوعات و کتاب را شروع کردند و بعد از مدتی محرمعلی خان جانشین استاد خود شد. او در این مقام، حتی در دوران نخست وزیری مصدق هم ماند.

برای او فرق نمی کرد چه کسی بر سر کار است، میدانست چه چیز نباید منتشر شود. حتی در دوران نفوذ آلمان هیتلری در ایران و سپس دوران اشغال ایران و حاکم شدن فضای ضد هیتلری و ضد آلمانی نیز او مطابق آنچه دولت وقت می خواست و فضای سیاسی کشور حکم می کرد عمل می کرد.

دکتر بهزادی می نویسد:

محرمعلی خان یک سانسورچی بود. روزنامه نویس ها با او خوب نبودند. اما او وظیفه اش را انجام میداد و البته، برای خوش خدمتی علیه کسی پرونده نمی ساخت تا تیشه به ریشه اش بزند. وظیفه اش را بدون کینه ورزی ولی با جدیت انجام می داد. حتی در سالهای پس از کودتای 28 مرداد.
مردی بود کم سواد اما بسیار با هوش، به غایت زیرک و تیز بین که فریب دادنش ممکن نبود. دکتر رحمت مصطفوی مدیر مجله “روشنفکر” نام او را “ژاور” گذاشته بود . ژاور بازرس کتاب بینوایان ویکتورهوگو است که در راه انجام وظیفه از هیچ کاری فروگذار نمی کرد درعین حال که سعی می کرد عملی خلاف حقیقت انجام ندهد.

ارباب جراید در ضیافت پارلومک مدیر شرکت هواپیمایی یونکرس، در گراندهتل تهران (1301)

همه چیز نشان می دهد که محرمعلی خان انسانی مهربان و با انصاف بوده است و کار سانسور او نه تنها به توقیف نشریه منتهی نمی شده، بلکه خود با تمام کم سوادی راه و چاه لازم پیش پای مطبوعات می گذاشته تا نانشان آجر نشود. از جمله داستانی که استاد ابراهیم باستانی پاریزی در “آسیای هفت سنگ” می نویسد:

“در عصر رضا شاه محرمعلی خان مامور سانسور مطبوعات بود و از کمالات او همین بس که روی نشریه ای این مصرع از شعر حافظ را نوشته بودند: “رضا به داده بده وزجبین گره بگشای” محرمعلی خان با دیدن این مصرع در آن جریده گفته بود: این شعر را بردارید چون به رضاشاه بر می خورد. مسئولان روزنامه گفته بودند که این شعر متعلق به حافظ است و در مقاله مورد استناد واقع شده است. محرمعلی خان هم گفته بود من چه می دانم، بروید بنویسید:

حسن به داده بده وز حسین جبین بگشای!“*

او در طول فعالیت 37 ساله اش و در دوران پایان کار سه بار بازنشسته شد اما چون کسی نمی توانست کار او را انجام ،محرمعلی خان دوباره به کار باز می گشت تااینکه در 20 بهمن ماه سال 1354 فوت کرد و به کارش خاتمه داده شد.

آگهی مراسم ختم او بسیار مختصر و بدون عکس در 21 بهمن ماه سال 1354 در روزنامه اطلاعات چاپ شد. اما آگهی مشروح تر همین آگهی است که در پایین مشاهده می شود. این آگهی به مناسبت یاد بود چهلمین روز درگذشتش در 25 اسفند ماه سال 1354 منتشر شده بود. مراسم ختم محرمعلی خان در مسجد لاله زار برگزار شد. مسجدی که نزدیک روزنامه اطلاعات و کیهان بود. در مراسم ختمش مطبوعاتی ها هم حضور پیدا کردند.

اما آگهی مراسم چهلم محرمعلی خان که در 27 اسفند ماه سال 1354 برگزار شد، یک سند تاریخی عجیب و غریب است. زیرا کسی نمی دانست نام فامیل او چیست؟!

همه با اسم کوچکش او را می شناختند. تا اینکه در این آگهی معلوم شد نام کامل این سانسورچی قدیمی محرمعلی خان زینعلی است!!و ضمنا فرزندی هم ندارد.عجیب تر هم آنکه در هیچ نشریه دیگری به غیر از روزنامه اطلاعات خبری مرگ محرمعلی خان درج نشد! یعنی خبر مرگ محرمعلی خان سانسور شد!

*نوشته : سعید زندگانی _ جنبش راه سبز ( جرس)