ماموریت در دوبی – قسمت سی و چهارم
من شک ندارم که ظرف چند سال آینده این منطقه پر از خانه های مدرنی خواهد بود که آمریکاییان غرق در ناز و نعمت در آنها زندگی خواهند کرد. جان استکس و تورن ول در حالیکه از شیشه اتومبیل به افق دور دست نگاه می کردند به صحبت های فیتز گوش می دادند.
داستان کوتاه – دلباغ
هر سال پایان اسفند ماه آغاز روزهای خوش من و می گل و آرامه بود، چون فارغ از دنیای کتاب و مدرسه برای تقریبا دو هفته از خانه های مان در تهران به دلباغ در شمیران کوچ می کردیم.
ماموریت در دوبی – قسمت سی و سوم
جان استکس و تورن ول هر دو از شنیدن خبر ملاقات شیخ حمد و شیخ زاید عمیقا ابراز خوشحالی کردند زیرا در نقشه عملیاتی آنها نام شیخ زاید حاکم ابوظبی در راس فهرست رهبران عرب که باید طرف مذاکره قرار می گرفتند قرار داشت.
داستان کوتاه – در مسیر آبشار
در ابتدای مسیر به سمت آبشار از راه طولانی، باریک و شیبداری گذشتیم. نفر به نفر از دالان درختی رد شدیم تا از صخره سنگی به پایین بپریم. من نفر سیزدهم گروه بودم.
ماموریت در دوبی – قسمت سی و دوم
فیتز با خواندن عنوان گزارش که با حروف درشت چاپ شده بود بی اختیار بر خود لرزید. او تازه متوجه شده بود که به چه دلیل سفیر آمریکا در تهران تا آن حد نسبت به مسئله بازنشسته شدن پیش از موقع او از خود علاقه نشان می داد.
پاییز پراگ
به یک قدمی در خانه باغ که رسیدم از حرکت باز ایستادم، مکث کوتاهی کردم، انگار سنگینی چمدان را بیشتر احساس می کردم، می دانستم در پشت سر همه اهالی خانه باغ هنوز برای بدرقه به انتظار ایستاده اند. می خواستم سرم را برگردانم و برای آخرین بار به پشت سر نگاه کنم اما می ترسیدم از این که مبادا این آخرین نگاه زمینگیرم کند.
ماموریت در دوبی – قسمت سی و یکم
شیخ راشد حاکم دوبی در عمل به دیگر شیوخ این واقعیت را ثابت کرده چنانچه در شیوه زندگی سنتی خود تغییراتی بدهند خواهند توانست بدون اتکا به درآمدهای نفتی و فقط از راه درآمدهای بندری اقتصاد خود را رونق بخشند.
ماموریت در دوبی – قسمت سی ام
وضعیت این نواحی هنوز چندان قابل اطمینان نیست به خصوص شنیده ام برده فروشان همچنان در این حوالی فعالیت دارند. آنها از جمیره به سواحل دوبی سرازیر می شوند و با ربودن افرادی که در آبهای ساحلی اینجا به شنا و آب تنی مشغولند آنها را به عنوان برده در بازارهای عمان و سعودی به فروش می رسانند.