این قسمت: ژولیوس سزار

 گایوس ژولیوس سزار که در تمام دنیا با نام سزار یا قیصر شناخته می‌شود، به حدی معروف هست که نیازی به معرفی نداشته باشد. شما فقط در همین حد در جریان باشید که این شخص که از اسمش هم کاملا واضح و مبرهن بود که چه برنامه‌هایی برای روم دارد، هرچه سیستم جمهوری در این سرزمین بود را به فنا داد و سیستم پرشکوه امپراطوری را بنا نهاد! (دیگه مطلب تاریخی است و باید قلمبه سلمبه حرف زد، گیر ندهید)

گایوس پدر، گایوس پسر

یعنی شما اگر با سزار خاصی کار داشتید باید می‌رفتید دم در خانه‌ی آن‌ها و مثلا می‌گفتید سزار متوسط خونه است؟

از آنجایی که گایوسِ پدر، حکمران آسیا بود، گایوسِ پسر، نوجوانی خودش را به آشنایی با زبان‌های بیگانه گذراند و خیلی منطقی و یهویی عاشق نویسندگی شد. ولی در ۱۶ سالگی پدر خانواده دقیقا مانند پدربزرگ خانواده، درحین بستن بند کفش‌هایش جان به جان آفرین تسلیم کرد و سزارِ پسر، رئیس خانواده شد. (یعنی یکی پیدا نشد به این جماعت، بند کفش بستن یاد بده؟!)

به هر حال شما حتی اگر گایوس ژولیوس سزار هم باشید برای گذران زندگی به غذا احتیاج دارید و برای تهیه‌ی غذا به پول! بنابراین، مادر سزار تصمیم گرفت گل پسرش را به جای اکابر به معبد بفرستد تا تبدیل به کاهن اعظم معبد ژوپیتر شده و از پس خرج و مخارج و تورم آن سال‌های روم برآید.

ژولیوس سزار

ورود به ارتش

برای انجام هرچه بهتر این کار، سزار باید با یکی از بزرگان و اشراف‌زادگان روم وصلت میکرد به خاطر همین خیلی شیک و بدون کوچکترین عذاب وجدانی، نامزدی خود را با یک دختر عامی بهم زد و رفت با کورنلیا که دختر یکی از سران بزرگ حکومت روم در آن زمان بود ازدواج کرد. اما پس از مدتی، حکمران وقت روم به سزار گفت که یا زنت را طلاق بده و یا از روم خارج شو! او هم که بسیار پسر حرف گوش بده و مطیعی بود از روم خارج و به ارتش وارد شد.

مثلث قدرت چگونه شکل گرفت؟

در ارتش، سزار به دلیل تیز و بز بودن خیلی سریع رشد کرد و تبدیل به یکی از سرداران مشهور شد. در بازگشت به روم با دو تا از دوست‌هایش یک مثلث قدرت تشکیل داد و به کشور گل (فرانسه‌ی فعلی) حمله کرد و آنجا را جوری فتح کرد که انگار از اول هیچکس آنجا زندگی نمی‌کرده جز چند زن که در واقع کنیز بودند و تا پیش از این ادای زندگی کردن را درمی‌آورند.


سزار پس از فتح گل به جلسه‌ی سنا رفت و اعلام دیکتاتوری کرد اما سناتورها و به خصوص دوست‌هایش که با او اضلاع مثلث قدرت را تشکیل می‌دادند، به او خندیدند و البته بعدها که در رود نیل نزدیک شهر اسکندریه تبدیل به آبکش شده و برای دم کردن برنج مورد استفاده قرار گرفتند، خیلی از این خنده‌های خودشان پشیمان شدند.

سزار کاملا دوگانه سوز بود

و به همین دلیل هم با خود کلئوپاترا، ملکه‌ی مصر، وارد مذاکره شد و هم با برادر او! به هرحال ما که نمی دانیم ولی از شواهد و قرائن این طور برمی‌آید که مذاکرات فی‌مابین با کلئوپاترا بیشتر خوش می‌گذشته چون سزار با او متحد شد و در جنگ داخلی مصر به کلئوپاترا کمک کرد تا پیروز شده و همه کاره‌ی مصر شود. (حالا فهمیدین چرا رفقاش توی مصر تبدیل به آبکش شدن؟!)

مجسمه‌ای رومی از کلئوپاترا

به هرحال آدمی که در سن ۲۰ سالگی توسط دزدان دریایی دزدیده شده و به دزدان دریایی گفته که برای آزادی او به جای ۲۰ سکه، ۵۰ سکه طلب کنند معلومه که اهل معامله است. این را هم بگویم که سزار در آن سال، به تمام دزدان دریایی وعده داد که بعد از آزادی حتما از خجالتشان درخواهد آمد. و خدایی هم نامردی نکرد و با محبت و عشق فراوان، تک تک آن دزدها را به صلیب کشید اما گردن‌هایشان را با تیغ زد که خیلی درد نکشند و فقط درس عبرتی باشند برای سایرین.

از همین نویسنده: خاطرات یک در راه مانده – قسمت آخر

تاجگذاری سزار

خلاصه، سزار اول دیکتاتور شد و بعد از مدتی چون دید دیکتاتوری درآمدش خوبه ولی اسمش خیلی بده، به عنوان امپراطور روم، رسما تاجگذاری کرد و به بریتانیا لشکر کشید و آنجا هم حسابی دوگانه‌سوزی کرد و مردم را کشت. فقط این وسط نفهمیدیم چرا به ترساندن ژرمن‌ها بسنده کرد و سلامت سیستم دوگانه‌سوزی‌اش را در آن سرزمین امتحان نکرد.

درنهایت، سناتورهای رومی که از قدرت گرفتن روزافزون سزار بسیار ترسیده بودند او را با ۲۳ ضربه‌ی چاقو از پای درآوردند و همین تکه پاره شدن سزار باعث شد که در جهان، سالادی با همین نام معروف شود و فارغ از تمام فتوحات گایوس ژولیوس سزار، ما با شنیدن نام سزار یاد پنیر پارمزان بیفتیم.

البته مردم روم هم مثل تمام دنیا، مردمان مرده پسندی بودند و یکی دو سال بعد از کشته شدن سزار، به او لقب خدای روم را دادند ولی حالا مگر این لقب برای گایوس، آب و نان و نفس میشد؟! چه فایده!