ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی در منطقه خلیج فارس و شرق میانه است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۷۰ میلادی  ختم می شود. شهری که نویسنده از آن به عنوان کانون توطئه های خاور میانه یاد کرده و شگفت آنکه نقطه شروع ماجراهای کتاب نیز تهران زمان محمدرضا شاه پهلوی است.   قهرمان اصلی داستان یک سرهنگ ضد اطلاعات ارتش آمریکا است که به عنوان وابسته نظامی در سفارت آمریکا در تهران مشغول به کار است. به همراه او،  لیلا دختر زیبا و جذاب یک خانواده سرشناس ایرانی که به عنوان مترجم در سفارت آمریکا مشغول به کار است، خالقان اصلی این رمان جذاب و نفس گیر هستند.

نویسنده : رابین مور

برگردان : غلامرضا کیامهر

قسمت قبلی داستان ماموریت در دوبی را مطالعه کنید

قسمت سی و ششم

گوینده فیلم همچنین آمارهایی از تیراژ هر یک از روزنامه ها و مجلات آمریکایی مورد اشاره را که بیانگر وسعت و میزان نفوذ آنها بر افکار عمومی آمریکاییان بود به مخاطبان فیلم ارائه می داد و به گونه ای غیرمستقیم با تماشاگر فیلم از نقش تردیدناپذیر رسانه های گروهی و مطبوعات در جهت بخشیدن به افکار عمومی مردم آمریکا و در نهایت در نحوه تصمیم گیری دولتمردان این کشور سخن می گفت.

در صحنه بعدی بریده هایی از روزنامه نیویورک تایمز و واشنگتن پست نیوزویک و سپس نمادهایی از برنامه های خبری شبکه های تلویزیونی (سی. بی. اس) و (ای. بی. سی) یکی پس از دیگری بر پرده نمایش ظاهر شد که گوینده فیلم در توضیح صحنه ها می گفت:

«اینها نمونه هایی از قدرتمندترین و بانفوذترین غول های تبلیغاتی جهان امروز هستند که همگی با سرمایه یهودیان اداره می شوند و همگی نقطه نظرهای یهودیان را منعکس می کنند.»
مجله لایف ماه ژوئن سال ۱۹۶۷ – سرباز اسرائیلی خود را در کانال سوئز خنک می کند

در پایان این قسمت از فیلم گوینده ضمن برشمردن فهرست بالابلندی از دیگر نشریات و شبکه های رادیو تلویزیونی آمریکا و تشریح نقش تعیین کننده هر کدام در شکل گیری افکار عمومی آمریکائیان، تماشاگر فرضی فیلم را مخاطب قرار داد و گفت:

«بله بیننده عزیز، بنا بر این دلایل آمریکا حامی اسرائیل است و البته این در حالی است که اعراب به طور سنتی طرفدار آمریکا هستند. ما اعراب فرزندان خود را طی سالیان گذشته برای تحصیل به آمریکا فرستاده ایم و آنها با افکاری انباشته از احساسات دوستانه نسبت به آمریکا و آمریکائیان به کشورهایشان بازگشته اند اما آمریکائیان به این همه احساسات و دلبستگی های عرب نسبت به خود کمترین اعتنایی ندارند. پاسخ های بسیاری برای این معما وجود دارد. البته ما می توانیم با اعلام تحریم نفتی علیه آمریکا این کشور را گوشمالی دهیم اما چنین اقدامی کمکی به حل مشکلات اساسی ما در رابطه با آمریکا نخواهد کرد. بنابراین ما باید به دنبال راه حلی برای دگرگون ساختن دیدگاه های آمریکائیان نسبت به خود باشیم. اما چه گونه ؟ ما چه گونه می توانیم به آمریکائیان بفهمانیم که بخش قابل ملاحظه ای از ملت اسلام یعنی فلسطینی ها سال هاست که از خانه و کاشانه خود رانده شده اند، دارایی های آنها توسط دشمنانشان غصب شده و بیش از ربع قرن است که این رانده شدگان فلسطینی در شرایطی دردناک در اردوگاه ها و زیر چادرها زندگی می کنند»

با بیان این مطالب توسط گوینده عرب زبان فیلم، صحنه هایی از اردوگاه های آوارگان فلسطینی در لبنان، سوریه ،اردن و نوار غزه بر پرده نمایش ظاهر شد.
سربازان اسرائیلی از فلسطینیان در اردوگاه پناهجویان جبالیا بازجویی می کنند – غزه ۱۹۶۷

با نمایش این صحنه ها، فیلم تبلیغاتی تورن ول به پایان خود نزدیک می شد اما هنوز صحنه های دیگری برای تماشا وجود داشت که یکی از آنها تصویری بزرگ از ملک فیصل پادشاه سعودی بود.

ظهور تصویر ملک فیصل بر پرده نمایش فیلم احساسی متفاوت در اعراب داخل سالن به وجود آورد زیرا ملک فیصل علاوه بر آنکه سلطان ثروتمندترین کشور نفت خیز عرب به شمار می رفت از نظر معنوی نیز مورد احترام بیش از ششصد میلیون مسلمانان جهان بود زیرا او بر کشوری حکومت می کرد که دو شهر بسیار مقدس مسلمانان یعنی مکه و مدینه در قلمرو آن قرار داشت. همانطور که دوربین از فاصله بسیار نزدیک بر چهره ملک فیصل متمرکز می شد گوینده عرب زبان به ادای توضیحاتی درباره ملک فیصل پرداخت:

«شاه سعودی که اینک شصت و چهار سال دارد، بزرگترین آرزویش اینست که پیش از مرگ بتواند در قدس شریف و در مسجدالاقصی اقامه نماز کند.»

بیمه مسافرتی با پانزده سال سابقه در ایران و کانادا به همراه امکان پرداخت ارزی یا ریالی و خدمات ویژه از درب منزل : مشاوره تلفنی

والدین، سوپر ویزا، تحصیلی، کاری، توریستی


شنیدن این مطلب ولوله ای در میان حاضران عرب برانگیخت به خصوص هنگامی که دوربین از چهره ملک فیصل به چشم اندازی از شهر بیت المقدس و مسجد الاقصی بازگشت ابراز احساسات تماشاگران به اوج خود رسید. گوینده فیلم همچنان به گفتار خود ادامه می داد:

«اما باید توجه داشت که تکیه بر نیروی نظامی، آرزوی ملک فیصل و دیگر اعراب را برآورده نخواهد ساخت. جهان اسلام برای تحقق اهداف خود به پشتیبانی آمریکا نیاز دارد و کسب حمایت آمریکا نیز در صورتی میسر است که به کمک وسایلی بتوان دیدگاه های آمریکاییان را نسبت به یهودیان تغییر داد. اگرچه اکثریت آمریکاییان یهودی نیستند ولی عنان اختیار آنها در دست یک اقلیت قدرتمند یهودی است. یهودی ها روزنامه های مورد علاقه و شبکه های رادیو تلویزیونی پرطرفدار آمریکا را زیر سلطه و نفوذ خود دارند و از این راه شیوه زندگی و خط مشی سیاسی آمریکاییان را تعیین می کنند اما این وضع نمی تواند برای همیشه دوام پیدا کند. جهان اسلام می تواند با همکاری نزدیک و صمیمانه آمریکاییانی که نسبت به آرمان شان ابراز همدردی می کنند و در عین حال در زمینه وسایل ارتباط همگانی تخصص و تجربه زیادی دارند جهت فکری و سیاسی مردم آمریکا را به سود خود تغییر دهد. موثرترین ابزار برای تحقق این هدف بهره گیری از درآمدهای سرشار نفتی جهت خرید و تصاحب مطبوعات پرنفوذ و رسانه های همگانی قدرتمند آمریکا است. فرصت دست زدن به این اقدام سرنوشت ساز اینک فراهم آمده است. به نظر می رسد که در قدم اول می توانیم برای خرید و تصاحب روزنامه نیویورک تایمز اقدام کنیم چون خطر اعتصاب مجدد کارکنان این روزنامه آن را تهدید می کند و ادامه حیات آنرا مشکل ساخته است.

همچنین امکان تصاحب مجلات نیوزویک تایم و لایف نیز که با مشکلات مالی فراوانی روبرو هستند وجود دارد. علاوه بر این شرایط برای تصاحب شبکه های مستقل رادیو تلویزیونی در سرتاسر آمریکا نیز از هر جهت مناسب است و تنها کلید حل این مسئله داشتن پول کافی است چون پول موثرترین حربه ای است که به کمک آن می توان پرنفوذترین و قدرتمندترین بازرگانان، بانکداران و دلالان آمریکایی را به وسوسه انداخت.

در آمریکا هر چیز را می توان با پول تصاحب کرد اما کمتر آمریکایی پیدا می شود که حاضر باشد برای ایجاد شبکه خبری – تبلیغاتی مورد نظر ما چنان پول هنگفتی را سرمایه گذاری کند. این وظیفه ما اعراب است که با کمک دوستان آمریکایی خود رویای تاسیس بزرگترین امپراطوری ارتباط همگانی برای تسلط بر افکار عمومی آمریکاییان را تحقق بخشیم چون پس از رسیدن به این هدف خواهیم توانست بر وسایل ارتباط همگانی اروپای غربی و هرجای دیگر دنیا که در آن مطبوعات آزاد وجود دارد چنگ بیندازیم. با این اقدام ما خواهیم توانست صدای اسلام را به گوش سراسر جهان برسانیم. پس ای رهبران عربی که به تماشای این فیلم نشسته اید به توصیه ها و راهنمایی های دوستان آمریکایی ما که این مجموعه را به شما عرضه کرده اند گوش فرا دهید و به آنها عمل کنید.»


در سال بعد در همین روز !

همایون حسینیان


فیلم با نوای موسیقی عربی همراه با صحنه های دیگری از بیت المقدس و مسجدالاقصی پس از لحظاتی به پایان رسید و تورن ول و جان استکس که نقش خود را قبلا به خوبی تمرین کرده بودند به محض پایان یافتن فیلم اقدام به روشن کردن چراغ های سالن کردند. در یک لحظه سالن نمایش فیلم غرق در روشنایی شد. در زیر نور چراغ ها چهره تماشاگران عرب از شیخ زاید گرفته تا همراهانش پف کرده و برافروخته به نظر می رسید و به خوبی معلوم بود که صحنه ها و گفتارهای فیلم ساخته و پرداخته هارکورت تورن ول تا اعماق روحشان نفوذ کرده است.

فیتز به طرف تورن ول رفت و او را تا صندلی کنار دست شیخ زاید همراهی کرد. شیخ زاید تورن ول را مورد تفقد قرار داد:

«تکان دهنده ترین چیزی که تا به حال دیده ام. تحقق طرح پیشنهادی شما چه مقدار هزینه بر می دارد ؟ »

پس از آنک ه فیتز گفته های شیخ زاید را برای تورن ول ترجمه کرد او از فیتز خواست به شیخ بگوید که به تنهایی از عهده هزینه انجام مطرح بر نمی آید اما فیتز به جای ترجمه عین گفته های تورن ول صحبت های او را به گونه دیگری برای شیخ زاید نقل کرد:

« والاحضرتا به نظر تورن ول در حال حاضر نمی توان مبلغ دقیقی برای هزینه های این طرح پیشنهاد کرد ولی اگر شما مایل باشید می توانید موجبات اجرای این طرح را فراهم کنید. منظورش شما و سایر رهبران جهان عرب است.»

شیخ زاید از شنیدن این مطلب لبخند معنی داری تحویل تورن ول داد و سپس رو به فیتز کرد و پرسید:

«آیا تا به حال درباره این طرح با فیصل صحبت کرده اید ؟ »

«والاحضرتا، ما تصمیم داریم در این باره با ملک فیصل هم گفتگو کنیم و البته موفقیت مذاکرات ما با او به مقدار زیادی بسته به حمایتی است که شما از این طرح به عمل می آورید. ما همچنین قصد داریم با شیخ عیسی امیر بحرین و شیخ خلیفه امیر قطر و شیخ صباح السالم الصباح امیر کویت نیز درباره این طرح به مذاکره بپردازیم.»

مطالعه کنید : آغاز ساخت بزرگترین مجسمه جهان در ابوظبی

شیخ زاید در پاسخ فیتز لحظه ای مکث کرد و گفت:

«فکر می کنم راشد هم قویا از طرح پیشنهادی شما حمایت می کند.»

اظهار نظر شیخ زاید درباره حکمران شیخ نشین همسایه اش یعنی دوبی حاکی از احترام و منزلتی بود که او برای حاکم دوبی قائل بود زیرا شیخ زاید به خوبی می دانست که شیخ راشد بدون تکیه بر درآمدهای نفتی تحولات شگرفی در دوبی بوجود آورده است. اگرچه همواره نوعی حالت رقابت توام با خصومت میان دو شیخ نشین ابوظبی و دوبی وجود داشت ولی به نظر می رسید که حکمرانان دو شیخ نشین همسایه در سال های اخیر راه همکاری با یکدیگر را در پیش گرفته بودند. به ویژه پیداشدن نخستین نشانه های وجود نفت در دوبی زندگی بهتری را به اهالی این شیخ نشین نوید می داد و شیخ راشد هم در میان رهبران جهان عرب از موقعیت ممتاز تری برخوردار می شد. در این هنگام شیخ زاید یکبار دیگر به ستایش از طرح تورن ول پرداخت:

«به عقیده من آقای تورن ول با این کار خود خدمت بسیار بزرگی به اسلام و مسلمانان انجام داده و من امیدوارم ایشان بتواند طرح خود را با موفقیت در آمریکا پیاده کند.»

پس از آن که فیتز این قسمت از صحبت های شیخ زاید را برای تورن ول ترجمه کرد شیخ زاید موضوع دیگری را در رابطه با فیلمی که تماشا کرده بود پیش کشید:

«بدون شک اجرای طرح آقای تورن ول جنجال بزرگی در آمریکا به پا خواهد کرد. و آیا به همین دلیل نیست که هیچ نام و نشانی از ایشان در سرتاسر فیلم به چشم نمی خورد؟!»

تصویری از شیخ زاید آل نهیان – بنیانگذار امارات متحده عربی و حکمران فقید ابوظبی

هنگامی که فیتز پرسش شیخ زاید را برای تورن ول ترجمه می کرد شیخ زاید کنجکاوانه تورن ول را زیر نظر داشت. به نظر میرسید که تورن ول از قبل خود را برای دادن پاسخ به چنین سوالی آماده کرده بود:

«از قول من به شیخ بگو که این طرح تنها متعلق به شخص من نیست بلکه گروهی از آمریکاییان صاحب نظر در تهیه آن مشارکت داشته اند. همکاران من در این طرح نسخه های این فیلم را به دیگر رهبران پرنفوذ عرب نیز ارائه خواهند داد و حتی قصد دارند آن را برای نمایندگان کشورهای عرب در سازمان ملل متحد نیز نمایش دهند. به همین سبب صلاح در آن دانستیم تا از ذکر نام شخصیت هایی که نقشی در تهیه و اجرای این طرح داشته پرهیز کنیم. این اقدام از بروز سوءتفاهمات احتمالی در نزد رهبران عرب که فیلم را مشاهده می کنند جلوگیری خواهد کرد. »

هنگامی که صحبت های تورن ول به اینجا رسید مکثی کرد و از فیتز پرسید:

«به نظر تو آیا پاسخ من برای شیخ قانع کننده است؟»


فیلم تیاتر شرقی غمگین(تماشا کنید)


و فیتز بلافاصله پاسخ داد:

« ممکن است شیخ زاید استدلال تو را بپذیرد چون اعراب برای مسئله حفظ آبرو و حیثیت اهمیت زیادی قائلند.»

فیتز یکبار دیگر گفته های تورن ول را برای شیخ زاید ترجمه کرد و شیخ زاید نیز با تکان دادن سر آنها را مورد تایید قرار داد. در این هنگام تورن ول مجددا فیتز را مخاطب قرار داد و گفت:

«از شیخ زاید بپرس که بالاخره آیا حاضر است سهم خود را در اجرای این پروژه ادا کند و چنانچه پاسخ او مثبت است چه تعهداتی را در آن رابطه بر عهده خواهد گرفت. ضمنا در صورتی که شیخ با طرح ما نظر موافق دارد به او بگو که به عنوان پیش پرداخت سهم خودش مبلغی بین پانزده تا بیست میلیون دلار به من بپردازد. به شیخ بگو که وضعیت مالی مجله لایف در حال حاضر به مراتب خراب تر از زمانی است که ما این فیلم را تهیه می کردیم. به او بگو که شبکه تلویزیونی ای. بی. سی هم در وضعیت مالی وخیمی قرار دارد و به همین سبب صاحبانش تصمیم داشتند آنرا به کمپانی آی.تی.تی بفروشند. ولی با پا در میانی دولت آمریکا این تصمیم موقتا معلق مانده است.»

فیتز قبل از ترجمه صحبت های تورن ول با لحنی نسبتا خشک به او فهماند که خود را مجبور نمی داند کلمه به کلمه مطالبش را برای شیخ ترجمه کند و ترجیح میدهد آنچه را که صلاح می داند به شیخ منتقل کند. او پس از ذکر این مطلب به ترجمه گفته های تورن ول برای شیخ زاید پرداخت.

«والاحضرتا – در حال حاضر رسانه هایی در آمریکا برای خرید و تصاحب با قیمت بسیار مناسب وجود دارد که ممکن است در آینده وجود نداشته باشد. به همین سبب آقای تورن ول مایل است نقشه خود را به مرحله اجرا در آورد و می خواهد بداند که حضرت شیخ چه زمانی را برای انجام گفتگوهای جدی درباره جزئیات اجرایی طرح تعیین خواهد کرد؟»

شیخ با شنیدن این مطلب نگاهی به دور تا دور سالن انداخت و با اشاره سر یکی از محافظانش را نزد خود فرا خواند. وقتی محافظ شیخ زاید کنارش به حالت خبردار ایستاد شیخ رو به فیتز کرد و گفت:

«به آقای تورن ول بگویید که طرح او مورد توجه فوق العاده ما قرار گرفته و هنگامی که فیتز مجددا از او درباره تاریخ انجام گفتگوها سئوال کرد شیخ در جواب با لبخندی گفت «بکرا أنشاءالله ( به معنی به امید خدا فردا )»

فیتز پاسخ شیخ زاید را برای تورن ول ترجمه کرد اما به عنوان توضیح درباره آخرین عبارت شیخ زاید که قول فردا را به او داده بود گفت که:

«البته منظور شیخ از ذکر کلمه فردا دقیقه فردا نیست بلکه عرب ها چنین عبارتی را با مفهوم در زمان مناسب به کار می برند.»

شیخ زاید که نگاهش به لب و دهان فیتز دوخته شده بود از اینکه می دید فیتز درباره مفهوم (بکرا) و حالی کردن منظور او به تورن ول توضیح می دهد عمیقا نسبت به فیتز احساس علاقه می کرد. در همین حال شیخ زاید با پیش کشیدن موضوع ملاقات فیتز با شیخ حمد توجه حاضران را برانگیخت:

«آقای فیتز، گویا قرار است فردا با شیخ حمد ملاقاتی داشته باشید. او صمیمانه مشتاق دیدار با شماست. تصور می کنم مجید جابر در این مورد با شما همکاری می کند که البته همکاری بسیار مفیدی است چون شیخ حمد شدیدأ به پول نفت نیاز دارد و چنانچه شما بتوانید ناکامی دیگران را در امر اکتشاف نفت برای شیخ حمد جبران کنید خدمت بزرگی به او و مردمش انجام داده اید. شک نیست که شهرت شما به عنوان حامی درجه یک اعراب در آمریکا ضامن موفقیت شما در گفتگوهای فردای شما با شیخ حمد خواهد بود.»

فیتز به نشانه احترام سری در برابر شیخ زاید فرود آورد و ضمن آن تلاش زیادی به خرج داد تا احساس شگفتی خود را از آنچه که از زبان شیخ زاید شنیده بود از حاضران پنهان سازد. در این هنگام نگاه شیخ زاید متوجه لیلا اسمیت شد و دستش را به نشانه ابراز تفقد به سوی او دراز کرد. لیلا اسمیت دست شیخ را گرفت و لبخند شیطنت باری تحویل او داد. فیتز با شناختی که از روحیه اعراب داشت می دانست که حتی برای شخصی چون شیخ زاید هیچ لذتی بالاتر از مجالست با زنان زیباروی مغرب زمین نیست چه زنان عرب هرگز جرات نمی کردند بدون حجاب کامل در انظار ظاهر شوند و با مردانی به جز شوهران خود به گفتگو و حشر و نشر بپردازند. شیخ زاید همانطور که دست لیلا اسمیت را در دست داشت گفت: «خیلی دلم می خواهد که بار دیگر شما را ملاقات کنم ولی به طوری که شنیده ام شما فردا عازم دوبی هستید. امیدوارم دفعه دیگر به ابوظبی بیائید بتوانیم بیشتر همدیگر را ببینیم.»

پس از آن شیخ زاید رو به تورن ول کرد و گفت:

«مطمئن باشید که ما طرح پیشنهادی شما را با علاقه مندی و در اسرع وقت مورد بررسی قرار خواهیم داد.»

فیتز یکبار دیگر گفته های شیخ را برای تورن ول ترجمه کرد که با لبخند رضایت آمیز تورن ول روبرو شد.