ای خالق من، مشک ختن، مخزن اسرار

اسطوره ی تک، ماه فلک، جاذب انظار

 

ای کاربلد، راه بلد، ای متخصص

ای راهنما، ای همه جا قافله سالار

 

ای منتقد خبره ی اوضاع کنونی

صاحب نظر و کارشناس کف بازار

 

ای اهل سیاست نگران نظراتت

تحلیل تو از وضع جهان خط کش و معیار

 


اشعار طنز از زبان افشین حر:

تاکید می کنیم پس هستیم

حکایت آن شهباز که دل در گرو عشق کبوتری کرد

کمی شوخی با حافظ

شعر طنز حل المشاکل


 

ای آنکه ندانی و بدانی که ندانی

با این همه در هر جدل آماده ی گفتار

 

ای دسته کلید تو مرا شاه کلید است

ای داخل جیب تو پر از کاغذ و خودکار

 

ای فالوور (آن یکی) و (بوق) و (سه نقطه)

اما همه را جا زده ای «عارف» و «ستار»

 

کاوشگر کابینت و ای قاتل کولر

ای هرچه که بنجول شده را زود خریدار

 

در صنعت مد صاحب سبکی، مثلاً چه؟

پوشیدن پیژامه به زیر کت و شلوار

 

یا داخل انبار پی پیچ قناسی

یا عاشق کوبیدن صد میخ به دیوار

 

ناموس تو یا خواهر و یا مادر بنده است،

یا کنترل تلوزیون موقع اخبار

 

یا لحظه ی بیداری ما خواب عمیقی

یا صبح سحر موقع خواب همه بیدار

 

در منزلت عهد جوانی خودت هم

هر روز برای همه برپاست سمینار

 

هرچند که گوش تو دقیق است ولیکن

در صحبت با مادرم انگار نه انگار

 

ماشین تو از هر جهت اوراق ترین است

از دید تو اما شده «اوراق بهادار»

 

ای نقطه ی پرگار وجود، ای گل هستی

ای هرچه که خوبیست شده در تو تلمبار

 

بابای گلم! رستم دستان منی چون

باید بروی با همه هر روز کلنجار