دکتر مرجان رضا تاجی

هر گونه تغییر و تحول در ساختار فرهنگیِ جوامع، امری است طبیعی و ریتم این نوع تغییرات، ارتباط مستقیم، با سرعت حوادث و پیشامد های تاریخی آن جامعه دارند. حوادثی که ممکن است که با ورودشان به برچیده شدن برخی آداب و رسوم ها سرعت بخشند. مانند داغی که این روزها کویید ۱۹ بر پیشانی قرن۲۱ زد و منجر به تغییر و تحولات فرهنگی بی بدیلی شد که شاید دیگر، هیچ تاریخی بر ناصیه ی خود نبیند.

تغییر عاداتی، هم چون شکل دست دادن افراد به هم، حذف بوسیدن، آغوش گرفتن در احوال پرسی و دیدارهای معمول روزانه، فاصله گرفتن ها و استفاده مستمر از مواد ضد عفونی کننده و…. اما نکته قابل تامل این جاست که شاید خیلی از عادات ما در زندگی روزمره بر می گردد به تبارشناسی این دست از اتفاقات تاریخی که منجر به تغییر رفتاری جوامع شده است.

بوسه و آغوش که با حضور این میهمان ناخوانده ی چینی به مرور زمان ممکن است از فرهنگ ها شسته شود عدم حضورش با هیچ مقوله ی دیگر قابل قیاس نیست!

قند در چای زدن ایرانیان که برمی گردد به یک باور فقهی و زمان تجارت قند به ایران و دفع نجاستش. طبق روایات تاریخی حدودا یک قرن قبل قند از کشور بلژیک به ایران صادر می شد و به دلیل مسائلی که میان روحانیون و یکی از اتباع بلژیک پیش آمده بوده فتوای حرام بودن قند صادر شد و کسی قند نمی خورد.

یکی از تجار که قندهایش روی دستش مانده بود به سراغ یکی از آقایان رفته و مشکل را برای وی مطرح می کند. بعد از آن تبصره ای صادر شد که حرام بودن قند وقتی است که مستقیما در دهان گذاشته شود، اگر قند را پیش از گذاشتن در دهان در چای بزنید حلال می شود و……. هنوز هم بسیاری از افراد مسن بدون آنکه دلیل آن را بدانند، قبل از آنکه قند را در دهان بگذارند آن را در استکان چای فرومی برند.

بوسه و آغوش که با حضور این میهمان ناخوانده ی چینی به مرور زمان ممکن است از فرهنگ ها شسته شود عدم حضورش با هیچ مقوله ی دیگر قابل قیاس نیست اما مسئله سر چگونگی از بین رفتن یک فرهنگ نیست بلکه آن چه اهمیت دارد چیستی و کیفیت آن چیزی است که در یک بازه زمانی کوتاه قرار است از بین برود و به تاریخ بپوندد، همانطور که چیستی و چگونگی قند با بوسه و آغوش قابل قیاس نیست هر چند که ماهیتشان به لحاظ شیرینی یکی است، اما کیفیت، هرگز.

زیرا بوسه و آغوش که با حضور این میهمان ناخوانده ی چینی به مرور زمان ممکن است از فرهنگ ها شسته شود عدم حضورش با هیچ مقوله ی دیگر قابل قیاس نیست از آن جا که نمود بیرونیِ احساس آدمی است و آدمی بدون احساس و عشق تمایزی با دیگر جانداران ندارد.

آیا تن فروشی ها و ازدواج ها و طلاق هایی که بر پایه مالی استوار بوده اند را می شود ترمیم کرد؟

و کلام آخر این که باید توجه داشت که مشکلات اقتصادی، ناچیزترین آسیبی است که این دست چالش های فراگیر بر پیکره یک جامعه می زنند زیرا تخریب بنیادین را، فرهنگ آن جامعه به خود می بیند که حتی با رفع چالش های اقتصادی و ارزانی مطلق هم آن آسیب ترمیم نخواهد شد. وقتی که به دلیل فقر، دزدی،فحشا، فساد مالی و رفتاری، یک فرهنگ تغییر میابد با کدامین ارزانی، فردی را که دزدی و کم فروشی و فساد برایش تبدیل به عادت شده را می توان اصلاح رفتاری کرد؟

آیا تن فروشی ها و ازدواج ها و طلاق هایی که بر پایه مالی استوار بوده اند را می شود ترمیم کرد؟ وقتی که فرهنگ یک جامعه تغییر ماهیت پیدا کند، آن جامعه دیگر هویت واقعی نخواهد داشت و تبدیل به یک مکان عجیب و غریب و نا آشنا می شود با نام و ساختاری فجیع.