یک دو سه … بی نهایت دوست داشتن
چند وقت پیش خیلی شانسی پسر عمویم خسرو را در مغازه ی کادو فروشی دیدم. نزدیک روز ولنتاین بود و خسرو را در حالی دیدم که می خواست چهار پنج خر…
ولنتاین، مالیات و دیگر هیچ
روز ولنتاین بود. شیک و پیک کرده و شکلات و عروسک خرس قرمز به دست می خواستم از خانه خارج شوم که دیدم پدرم نشسته تو اتاق پذیرایی و اخبار مجل…
ولنتاین در آسایشگاه سالمندان
رسیدم دیدم عمه خانوم نشسته توی حیاط با آقا اصلان، باغبان پیر و خشکیده آسایشگاه دل میدهد و قلوه میگیرد. صدای خنده عمه کل حیاط را گرفته ب…
داستان کاکا کیومرث و روز عشاق
با توجه به فرارسیدن روز ولنتاین واینکه عشاق در این روز به یکدیگر خرس و قلب هدیه می دهند مناسب دیدم که فلسفهی این رسم را طبق معمول! کشف ک…