ولنتاین در آسایشگاه سالمندان
رسیدم دیدم عمه خانوم نشسته توی حیاط با آقا اصلان، باغبان پیر و خشکیده آسایشگاه دل میدهد و قلوه میگیرد. صدای خنده عمه کل حیاط را گرفته ب…
دیوید! تو رو خدا نیا اینجور جاها
روز ملاقات نیست اما از آسایشگاه زنگ زدهاند که بیایم عمه را ببینم. ناخوش شده و قرار ندارد. در راهرو قدم میزند. دستش را میگیرم و روی نیم…
جدول ۲۰۲۰ عمه
عمه خانوم با لباس بابانوئل نشسته بود کنار درخت کریسمس و داشت یادداشت مینوشت. کنارش نشستم. -عمه جان! حسابی خارجی شدیا. -از یارو پرسیدن اه…
عمه یلدا را دوست ندارد
بیخبر آمدهام که سورپرایزش کنم. آجیل و هندوانه یلدا را روی میز میچینم. عمه خانم از دستشویی بیرون میآید. -اینا چیه اینجا رو شلوغ کردی؟ …
دفترچه بیمه عمه
عمه خانم نشسته زیر تیغ آفتاب روی نیمکت آسایشگاه. پیرمردی کنارش. کیسه داروها را به دستش میدهم. -بفرمایید عمه جان! اینم قرصهاتون! -دفترچه…
عمه خانم و غنایم جمعه سیاه
عمه خانم نشسته است روی نیمکت حیاط آسایشگاه و ناخنهایش را که هنوز بلند و خوش فرمند مانیکور میکند. -بهبه! عمه جان چه وسایل مانیکورتون خا…
نوستالژی بازی با عمه
عمه خانم خیلی اهل دل است. این بار که رفتم خانه سالمندان ملاقاتش یک کیلو بستنی سنتی خریدم و گفتم: -عمه جان این هم به یاد آن سالهای قدیم! …