عمه خانم پروتکلها را میشکند
-میخوام برم نذر اون خدا بیامرز رو به جا بیارم. نذر کرده بود امسال محرم تو خونهاش نذری بده.
عمه به زندان علاقه مند میشود
آمدم ملاقات عمه خانم! این بار در ندامتگاهی معروف. عمه با چادری پر از نقش ترازو روبهرویم نشست.
عمه در هلفدونی
وارد اتاق ملاقات ندامتگاه شدم. عمه با چادر مخصوص زندانیان روی صندلی نشسته بود منتظر.
عمه جان! چرا دستگیرتون کردن؟
الکی! اشتباهی منو گرفتن
عمه خانوم و عشقِ عباس
چند هفتهای بود از عمه خانوم خبری نداشتم. دسته گلی خریدم و رفتم آسایشگاه. در حیاط آسایشگاه عمه خانوم داشت با پیرمردی قد بلند منچ بازی میکرد
ترامپ کاباره چی
در محوطه آسایشگاه سالمندان چند پیرمرد با تندیسی از کله ترامپ ایستاده بودند. یکی با چوب به سر ترامپ مقوایی میکوبید و شعار میداد
اولین دیدار با عمه بعد از کرونا
عمه خانوم را بعد از سه ماه قرنطینه میدیدم. من ماسک پزشکی به صورت داشتم و عمه ماسکی پارچهای با نیمصورتی از مریلین مونرو.
نوروز کرونایی
شنیدم که پیرترها بیش از بقیه از کرونا وحشت کردهاند. مسلح به دستکش و ماسک شدم و با سبزهای که خودم کاشته بودم رفتم آسایشگاه برای عیددیدنی…
عمه خانم به جنگ کرونا می رود
آقاشیر، عطاری محل محموله سفارشی عمهخانم را در کیسه سیاه داد دستم و گفت سریع برسان. ساعت ملاقات نبود اما رفتم داخل. عمه جان با خوشحالی کی…