«کیک محبوب من»، ساخته بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم، که روز جمعه شانزدهم فوریه (۲۷ بهمن) برای اولین بار در جشنواره برلین به نمایش درآمد، طلیعه دیگری است از سینمای زیرزمینی با قدرت پاگرفته سینمای ایران که به همه محدودیت‌های چهل و‌چند‌ساله نه می‌گوید و چهره‌ای تازه‌ از سینمای ایران- و مردم و اجتماع آن- را با تماشاگر قسمت می‌کند.

فیلم بدون رعایت حجاب اجباری ساخته شده و در طول آن شخصیت‌های فیلم به شکل معمول و عادی در تهران امروز زندگی می‌کنند؛ زندگی‌ای که نمایش آن بر روی پرده‌های سینمای کشور ممنوع است، اما هر شهروند عادی‌ روزمره با آن برخورد می‌کند:

زن و مرد به هم دست می‌زنند، یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و در لحظات خوشی شرابی را هم با هم قسمت می‌کنند.

نمایش این صحنه‌ها هرچند چهار دهه تابو محسوب می‌شد، اما «کیک محبوب من» – در کنار فیلم‌هایی چون «منطقه بحرانی» ساخته علی احمدزاده و «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» ساخته فرشاد هاشمی- با نمایش این صحنه‌های عادی و روزمره، «نه» محکمی به سانسور جمهوری اسلامی و سینمای رسمی آن می‌گوید (که این روزها جشنواره فجرش هم به نمایشی مضحک از سینمای حکومتی و ارگان‌های نظامی-امنیتی بدل شده)، و راه خودش را در میان بیم و امید دنبال می‌کند و به‌رغم تهدید مسئولان حکومتی، در جشنواره‌های جهانی خودی نشان می‌دهد و اغلب تحسین می‌شود، گیرم که سازندگان آنها- از جمله صناعی‌ها و مقدم، کارگردانان این فیلم- با محدودیت‌های امنیتی روبرو شوند و صندلی‌شان در جشنواره برلین خالی بماند چرا که جمهوری اسلامی به آنها اجازه خروج نمی‌دهد.

پلاک۵۲ را در اینستاگرام دنبال کنید

فیلم، اما، در ادامه «احتمال باران اسیدی» و «قصیده گاو سفید» سند دیگری است از زمانه که بدون پناه بردن به پیچیدگی‌های تکنیکی و روایتی، با سادگی تمام داستان راحت و دو خطی‌اش- را که در عرض گسترش می‌یابد و نه طول- روایت می‌کند؛ حکایت یک زن هفتاد ساله که سال‌هاست تنهاست و با هیچ مردی ارتباط ندارد و تصمیم می‌گیرد یک رابطه عاشقانه را تجربه کند. خودش پا پیش می‌گذارد و به دنبال مردی می‌رود که در یک رستوران دیده و منتظر او می‌ماند تا تنهایی‌شان را هم با هم قسمت کنند.

برای مطالعه بیشتر:

حضور یک فیلم ایرانی در بخش مسابقه برلیناله ۲۰۲۴

«یک زن؛ رمز سکوت»: زنی که سکوتش را در برابر مافیا شکست

فیلم روایت لحظه‌های مختلفی است از این آشنایی که رفته‌رفته شکل عشق به خود می‌گیرد. روایت زنی در این سن‌و‌سال به عنوان شخصیت اصلی- و در واقع روایت داستان از زاویه دید او- جسارتی است که فیلمسازان به خرج می‌دهند و خیلی زود در همراه کردن تماشاگر موفق می‌شوند.


 

فیلم از هر نوع اغراق فاصله می‌گیرد و تنها با زوایای غالبا ثابت دوربین به نظاره شخصیت اصلی‌اش می‌نشیند که چطور می‌خواهد بر تنهایی‌اش غلبه کند. در عین حال فیلم هرچند سویه‌های اجتماعی، سیاسی پر رنگی دارد، اما همه آنها را در داستان اصلی‌اش می‌گنجاند و آنها را به عنوان دستمایه‌ای اضافی برای جلب توجه بیشتر به کار نمی‌گیرد.

اطلاعات بیشتر جهت تنظیم وصیتنامه قانونی در کانادا


فیلم از هر نوع اغراق فاصله می‌گیرد و تنها با زوایای غالبا ثابت دوربین به نظاره شخصیت اصلی‌اش می‌نشیند که چطور می‌خواهد بر تنهایی‌اش غلبه کند. در عین حال فیلم هرچند سویه‌های اجتماعی، سیاسی پر رنگی دارد، اما همه آنها را در داستان اصلی‌اش می‌گنجاند و آنها را به عنوان دستمایه‌ای اضافی برای جلب توجه بیشتر به کار نمی‌گیرد. به یک معنی فیلم از اصل روایتش دور نمی‌شود و متمرکز بر مایه اصلی آن- تنهایی یک زن هفتاد ساله- باقی می‌ماند و تمام حرف‌و‌حدیث‌های اجتماعی را هم در دل احوال همین زن می‌شکافد.

یکی از آنها برخوردهای حکومتی با دختران جوان بخاطر حجاب آنهاست که در صحنه‌ای غیرشعاری در دل فیلم جا‌می‌افتد: زمانی که این زن در پارک در حال قدم زدن است و با ماموران گشت ارشاد روبرو می‌شود که به‌زور می‌خواهند دختری را سوار ون خود کنند. زن جلوی آنها می‌ایستد و دختر را در نهایت نجات می‌دهد، هرچند مأمور انتظامی او را هل می‌دهد و اسلحه زن در برابر او کلام‌اش است که مأمور را یاد مادر خودش می‌اندازد.

در عین حال فیلم از اولین عاشقانه‌های پس از انقلاب است که در آن زن و مردی با هم می‌رقصند و در گوشه‌ای دنج به نوشیدن شراب مشغول می‌شوند. صحنه‌های خوردن شراب در کنار باغچه از زیباترین صحنه‌های فیلم است که دیالوگ مربوط به پاشیدن شراب بر روی خاک برای رفتگان، از نشانه‌هایی است که در پایان معنای بیشتری می‌یابد، هرچند از نیمه فیلم به بعد می‌توان حدس زد که چه بلایی بر سر این مرد خواهد آمد.

اما عکس‌العمل پایانی زن تلخی فیلم را دو چندان می‌کند؛ به‌دست‌آوردنی که یک شبه به از‌دست‌دادن ختم می‌شود و آرزوهایی که ظاهرا باید در همان باغچه دفن‌شان کرد، تا آنجا که تمام وقایع دیدار او با این مرد را می‌توان رویا یا خواب فرض گرفت که در تلخی پیرامون این زن معنا می‌یابد و به‌شدت واقعی می‌شود.

*محمد عبدی / منتقد فیلم