کلمه سی سو (Sisu) دارای ریشه فنلاندی است که ترجمه مشخصی ندارد اما به “درون” اشاره می کند (احتمالا درون انسان) و تاریخچه آن به 500 سال پیش یا حتی بیشتر برمی گردد. سی سو به طرق مختلفی معنی شده از جمله:

اراده, عزم راسخ، جرات، دلیری و شجاعت و سرسختی ذهنی اما همه آنها تقریبا به یک چیز اشاره دارند و آن روبرویی با سختی ها بدون توجه به نتیجه است.

حمله ارتش بزرگ شوروی به فنلاند

فنلاند تا اوایل سده نوزدهم یکی از استان‌های امپراتوری سوئد به حساب می‌آمد. پس از وقوع چندین جنگ بین دو طرف، در نهایت سال ۱۸۰۹ بر طبق پیمان هامینا، فنلاند به عنوان یک دوک‌نشین خودمختار به امپراتوری روسیه ملحق شد. پس از شکست امپراتوری روسیه در جنگ جهانی اول و روی کار آمدن کمونیست‌ها در این کشور، ماه دسامبر سال ۱۹۱۷ استقلال فنلاند توسط سنای آن اعلام شد.

 




مرز فنلاند و شوروی در فاصله چند ده کیلومتری از لنینگراد قرار داشت. سال ۱۹۳۹ ژوزف استالین، رهبر شوروی پس از امضای پیمان مولوتوف-ریبنتروپ با آلمان، نسبت به آسیب‌پذیری مرز شوروی با فنلاند و خطر اشغال دومین منطقه اقتصادی شوروی از طریق این کشور نگران بود. استالین به فنلاندی‌ها پیشنهاد کرد از مرزهای جنوبی خود در باریکه کارلیا عقب نشسته و به ازای آن سرزمین‌هایی شمالی‌تر را دریافت کنند. او در عین حال از فنلاندی‌ها خواست یک پایگاه دریایی در هانکو در جنوب این کشور به شوروی بسپارند که مورد قبول فنلاندی ها قرار نگرفت.



جنگ زمستان شروع می شود

بدون هشدار، هواپیماهای اتحاد جماهیر شوروی در تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۳۹ بر فراز شهر هلسینکی فنلاند غرش کردند.

فنلاند در آستانه تحمیل شدن جنگ خشن جهانی دوم بود.

اتحاد جماهیر شوروی بیش از ۳۵۰ بمب در حین حمله پرتاب کرد.

غیرنظامیان بی‌گناه درگذشتند.

تمام ساختمان‌ها به خاک تبدیل شدند. و این تازه شروع ماجرا بود.

سه ساعت قبل از حمله هوایی، بیش از ۴۵۰،۰۰۰ سرباز شوروی شروع به راهپیمایی از مرز فنلاند کردند.

تعداد سربازان شوروی تقریباً ۳ برابر بیشتر از ارتش فنلاند بود.

این بدترین چیز نبود. شوروی همچنین بیش از ۶۰۰۰ تانک زرهی و تقریبا ۴۰۰۰ هواپیما را فرماندهی می‌کرد.

در همین حال فنلاند فقط ۳۲ تانک و ۱۱۴ هواپیما داشت.

سربازان فنلاندی با اسکی هایی که توسط گوزن ها کشیده می شوند.

فنلاندی‌ها در طول جنگ زمستان متحمل بیش از ۷۰,۰۰۰ تلفات شدند.

اما این رقم در مقایسه با ۳۲۳,۰۰۰ تلفات شوروی در همان زمان مسلما کم رنگ خواهد بود. در پایان زمستان، شوروی به اندازه کافی سختی کشیده بود.

گوش کنید : مجموعه پادکست های روانشناسی رشد فردی

پیمان صلح مسکو در مارس ۱۹۴۰ امضا شد.

در کل، شوروی در طول جنگ زمستان با بیش از ۹۰۰,۰۰۰ سرباز حمله کرده بود.

اما در پایان، ۳۰۰,۰۰۰ فنلاندی موفق شده بودند تا آخرین نفس با آنها بجنگند.

شکست ارتش سرخ در برابر تفکر سی سو

جوشوا وایتزکین، استاد ورزش‌های رزمی و قهرمان شطرنج، می‌گوید:

«در سطح بالایی از رقابت، موفقیت اغلب به این بستگی دارد که چه کسی میدان و لحن جنگ را تعیین می‌کند.»

همه ما با لحظاتی روبرو خواهیم شد که منابع جسمی و روحی ما از بین رفته است. همیشه لحظاتی پیش می‌آید که با شکست مواجه می‌شویم. و شاید حتی بیشتر اوقات، لحظات زیادی وجود خواهد داشت که ما می‌خواهیم به چیزی برسیم، اما به نظر می‌رسد که با شگفتی‌های بسیار طولانی روبرو هستیم. در آن لحظات، شما باید سیسوی خود را صدا کنید. 

مقاومت ذهنی شما – سیسو – شماست که لحن جنگ را تعیین می‌کند.

اکثر مردم اجازه می‌دهند جنگ‌هایشان آنها را تعریف کند.

آنها شکست را نشانه‌ای از کیستی خود می‌دانند. افراد با مقاومت ذهنی اجازه می‌دهند پشتکار آنها را تعریف کند.

آنها شکست را یک اتفاق می‌دانند.

اسرای جنگی اتحاد جماهیر شوروی، ملبس به لباس‌های نو، نزدیکِ مدار شمالگان در رووانیمیِ فنلاند، ژانویهٔ ۱۹۴۰.
شکست چیزی است که برای یک شخص اتفاق می‌افتد، نه آنچه که خود یک شخص باشد.

ایمیلیا لاهتی محقق فنلاندی در مورد سی سو می گوید:

سی سو بیشتر در مورد منفعل نبودن و عمل کردن در برابر مشکلات و شرایط سخت و شکست های پی در پی است. هرچند این مشکلات فراتر از قابلیت و توانایی ها و کیفیتی که از یک فرد به چشم می آید باشد. سی سو به روبرو شدن با موانع خوف انگیز و چالشهای زندگی، کار و روابط با تمام شجاعت و پس نکشیدن اهمیت می دهد. بنابراین بیشتر روی تنش های کوتاه مدت تمرکز می کند تا روی استقامت بلند مدت. سی سو در واقع یک فرایند پویا برای پذیرش مثبت سختی ها، مشکلات و تراژدی هاست و ادامه دادن و جا نزدن حتی اگر هیچ امیدی برای موفقیت ندارید.


شاید این فلسفه فنلاندی بدرد این روزهای ما بخورد. شاید سی سو به ما کمک کرد سر سختی کنیم حتی وقتی شکست می خوریم. سی سو می تواند به ما کمک کند در همه جوانب زندگی پا پس نکشیم و ثابت قدم باشیم. اما همه اینها به درون ما بر میگردد. به این که سی سو را درون خودمان بوجود بیاوریم و پرورش بدهیم.

سربازان فنلادی مناطق اشغال شده خاک خود را پس می گیرند.
این نگرش همان چیزی است که به مقاومت سربازان فنلاندی در طول جنگ زمستان کمک کرده است. حتی وقتی با شکست، مرگ و احتمالات غیرقابل غلبه احاطه شده بودند، سیسوی آنها اجازه نداد که سربازان خود را بازنده ببینند.

سی سوی خود را صدا کنید

  • وقتی  کسب و کار جدید راه میندازی و هیچکس رو نداری که راهنماییت کنه، به سیسو فکر کن.
  • وقتی سه کیلومتر مونده که مسابقه تموم بشه و حس می‌کنی حتی توان برداشتن یک قدم دیگه هم نداری، سیسو رو یادت باشه.
  • وقتی خستگی مفرط وجودت رو گرفته و چشمات از شب بیداری به‌خاطر نگهداری از بچه‌ات تار می‌بینه، چاره‌ای نداری جز این‌ که تازه بری سراغ پروژه‌ات، اون موقع سیسو رو برای خودت یادآوری کن.
  • وقتی توی دوره از شرایط بد اقتصادی گیر کردی که انگار تمومی نداره، سیسو!
  • وقتی حس می‌کنی همه چیز رو برای رسیدن به هدفت امتحان کردی و هنوز هم موفق نشدی بهش برسی، سیسو!

 

سی سو در واقع یک فرایند پویا برای پذیرش مثبت سختی ها، مشکلات و تراژدی هاست و ادامه دادن و جا نزدن حتی اگر هیچ امیدی برای موفقیت ندارید.

 

همه ما شکست را تجربه می‌کنیم. ولی افرادی که از نظر ذهنی قوی هستند، می دانند که شکست یک اتفاق است و هویت آن ها رو تعریف نمی‌کند. این تفکر یعنی خود خود سیسو.

سیسو باز کسی نیست که کمتر خطا می‌کند ، سیسو باز کسی هست که ثبات در کارش پیدا می‌کند. سیسو باز کسی هست که وقتی در کارش خطا می‌کند، خودش را خیلی زود می‌بخشد و فقط  روی هدف متمرکز می شود . سیسو باز یک لج‌بازی عجیبی در باثبات بودن برای رسیدن به هدف در وجودش پرورش داده است.