چند روز پیش تولد یکی از دوستانم بود و تصمیم گرفتم که عکسش را با چند برچسب تولد (بخوانید استیکر) استوری اینستاگرامم کنم، به او تبریک بگویم و برایش بنویسم که چقدر دوستش دارم. به سراغ عکس هایی که از او داشتم رفتم، یکی را انتخاب کردم و متن زیبایی برایش نوشتم.

فقط مانده بود که دکمه اشتراک را فشار دهم و کار تمام شود که چشمم به تعداد کسانی که من را دنبال می کنند یا من آن ها را دنبال می کنم افتاد. به فکر فرو رفتم. من در طول سال فقط برای تعداد محدودی از کسانی که با آن ها در اینستاگرام در ارتباطم، مقابل چشم همه پیام می دهم. متقابلا همه هم این کار را برای من انجام نمی دهند. چرا؟

یا مثلا زن و شوهری که زیر یک سقف زندگی می کنند، چرا باید سالگرد ازدواج و یا تولد یکدیگر را با جملات عاشقانه در فضای مجازی و جلوی چشم همه به هم تبریک بگویند؟ یا در مناسبت هایی مانند روز پدر و مادر، چرا در شبکه های اجتماعی به والدین خود تبریک می گوییم؟ اگر دوستی پدر یا مادرش را از دست داده باشد، آیا در این روز مبارک، غم به دلش نخواهد آمد؟

نتوانستم بی توجه بگذرم و برای همین  سعی کردم موضوع را برای خودم تجزیه و تحلیل کنم به نتایج زیر رسیدم:

 رویکرد اول : کسانی که احساسم را نسبت به آن ها استوری می کنم:

  • نتیجه اول: این افراد دوستم هستند. چرا باید به دوستم در ملا عام پیام بدهم و به او بگویم که چه احساسی نسبت به او دارم؟ این موضوع به بقیه چه ارتباطی دارد؟ چرا همه باید از احساس خوشحالی یا ناراحتی من برای او با خبر بشوند؟
  • نتیجه دوم: این افراد دوستم نیستند و فقط روی شبکه های اجتماعی با آن ها در ارتباط هستم. چه دلیلی دارد که به آن ها در یک فضای عمومی پیام بدهم؟ آیا می خواهم به بقیه بگویم که با این افراد رابطه دوستی دارم؟

 رویکرد دوم : کسانی که احساسم را نسبت به آن ها استوری نمی کنم:

  • نتیجه اول: اگر این افراد دوستم هستند، پس چرا احساسم به آن ها را هم استوری نمی کنم؟ آیا مانند دوران مدرسه، مبصر کلاس هستم و روی تخته سیاه، لیستی از خوب ها و بدها نوشته ام و آنها جزو بدها هستند؟ اگر درون دیوارهای بلند مدرسه ناگزیر به همکلاسی با آن ها بودم، چرا هنوز این رابطه ادامه دارد؟
  • نتیجه دوم: این افراد دوستم نیستند. پس چرا آن ها را دنبال می کنم؟ آیا فقط می خواهم از زندگی آن ها مطلع باشم؟ آنچه در زندگی آن ها می گذرد، چه ارتباطی با من دارد؟ گشت و گذار در زندگی آن ها آیا به غیر از اتلاف وقت برای من ثمری هم دارد؟

به احترامشان، کلاه از سر بر می داریم

ما زیبا هستیم

داستان بابک را جور دیگر باید دید

 رویکرد سوم: کسانی که احساسشان را نسبت به من استوری می کنند:

  • نتیجه اول: این افراد دوستم نیستند. پس چه دلیلی دارد که در یک فضای عمومی برای من ابراز احساسات بکنند؟
  • نتیجه دوم: این افراد دوستم هستند. چرا دوستم باید در ملا عام به من پیام بدهم و ابراز احساسات کند؟ این موضوع به بقیه چه ارتباطی دارد؟ چرا همه باید از احساس او به من با خبر باشند؟

رویکرد چهارم : کسانی که احساسشان را نسبت به من استوری نمی کنند:

  • نتیجه اول: این افراد دوستم نیستند. پس چرا اجازه می دهم من را دنبال کنند و از زندگی شخصی من با اطلاع باشند؟ مگر هر کسی که زنگ خانه را می زند، به درون دعوتش می کنم؟
  • نتیجه دوم: این افراد دوستم هستند اما در من لیست دوستان بد آن ها قرار گرفته ام. اگر دوست بدی هستم، این دوستی چه فایده ای دارد؟ چرا من را دنبال می کنند و می خواهند از آنچه در زندگی من می گذرد، مطلع باشند؟
  • نتیجه سوم: این افراد برای احساسات شان نسبت به دیگران حریم قائل هستند و آن را جار نمی زنند و من هم برایشان مستثنی نیستم.

نتیجه گیری سوم در رویکرد چهارم بیشتر از همه به دلم نشست. برای همین تصمیم گرفتم که از این پس به غیر از مناسبت هایی که جنبه ملی یا همگانی دارد و یا یک مسئولیت اجتماعی محسوب می شود، از ابراز احساسات نسبت به افراد در فضای عمومی شبکه های اجتماعی دوری کنم. اگر شخصی برایم مهم است، گوشی تلفن را بردارم صدایش را بشنوم و به او احساسم را بگویم. یا برایش به صورت خصوصی پیامی بفرستم.

شما چه نظری دارید؟

شاد و تندرست باشید