نسل‌هایی که دوران حضور شوروی را در شطرنج روابط بین‌المللی به خاطر می‌آورند، اقتدار و جاذبه این ابرقدرت و توانایی تأثیرگذاری آن را در پنج قاره جهان از یاد نبرده‌اند.

نظامی که با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به رهبری لنین پایه‌گذاری شد، در سال ۱۹۴۵ پرچم مزین به داس و چکش را بر فراز ساختمان بلند رایشتاک در پایتخت درهم‌کوبیده‌شده آلمان هیتلری بر افراشت و، در دهه‌های بعد از جنگ جهانی دوم، در رأس یکی از دو قدرت برتر سیاسی-نظامی در کره خاک، صدها میلیون نفر را، نه تنها با کلاهک‌های هسته‌ای و موشک‌های قاره‌پیما، بلکه با یک ایدئولوژی بسیار جذاب و بسیج‌کننده، حتی در با شکوه‌ترین کانون‌های لیبرالیسم جهانی، زیر نفوذ خود گرفت.

 

و اما برای نسل‌های جوان‌تر، اتحاد جماهیر شوروی تنها نامی است که از یک امپراتوری بر باد رفته بر جای مانده است، در ادامه فهرست طولانی دیگر امپراتوری‌های بر باد رفته تاریخ که تازه‌ترین آنها در قرن بیستم میلادی اتریش-هنگری و عثمانی نامیده می‌شدند.

داستان دیکتاتورها ؛ قسمت سوم : آلبانی

چرا سیاستمداران دروغ های بزرگ می گویند؟

فراموش نکنیم که تاریخ گورستان امپراتوری‌ها و نظام‌هایی است که شمار بسیار زیادی از آنها رویای جاودانگی را در سر می‌پروراندند. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز در بخش بزرگی از قرن بیستم میلادی سخت پایدار به شمار می‌آمد و کم نبودند روشنفکران بلندآوازه‌ای که آن را آینده بشریت می‌دانستند.




در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، اقتدار شوروی در بیرون از «سرزمین شوراها» همچنان پا بر جا بود، ولی در خود این سرزمین از دیگر اعتبار نظام حاکم چیزی بر جای نمانده بود، هر چند که پایان آن برای بخش بسیار بزرگی از مردم این کشور به رویایی دست نیافتنی شباهت داشت. تنها پشتیبانان کمونیسم صاحب‌امتیازانی بودند که در ادبیات سیاسی آن زمان «نومانکلاتورا» نامیده می‌شدند.