رشته مددکاری اجتماعی | پلاک ۵۲ - Page 2

آخرین شماره مجله پلاک52

برچسب: رشته مددکاری اجتماعی

خاطرات یک مددکار اجتماعی, داستان, فرهنگستان

خاطرات یک مددکار اجتماعی – داستان طوبی 

در سونا نشسته بودم، می‌خواستم فقط چند دقیقه با خودم خلوت کنم. سه ماه می‌گذشت از مادر شدنم و من هنوز در شوک تغییر بزرگی بودم که در زندگی‌ام ایجاد شده بود. در افکار خودم غرق بودم که صدای همهمه از طبقه بالا آمد.

خاطرات یک مددکار اجتماعی, فرهنگستان

خاطرات یک مددکار اجتماعی – داستان حلیمه (قسمت اول) 

در مرکز ما زنان آسیب دیده اجتماعی در کنار هم زندگی می کردند و مهارت های زندگی و کاری یاد می گرفتند . مثل اعضای یک خانواده هر کدام یک مسئولیتی داشتند ، بعضی ها آشپزی می کردند ، بعضی ها به نظافت عمارت می پرداختند.