خاطرات یک مددکار اجتماعی – از بهروز تا بهناز
چشمانش از خوشحالی برق می زد ، با خوشحالی وارد اتاقم شد. نامه توی دستش را تکان می داد و با جعبه شیرینی در دست دیگر به سمتم می آمد. منتظر این لحظه بودم ، ترنس بودنش را روانپزشک پزشکی قانونی تایید کرده بود.
ماموریت در دوبی – قسمت هشتم
نوشته : رابین مور برگردان : غلامرضا کیامهر ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده…
خاطرات یک مددکار اجتماعی : زیبا (قسمت آخر)
زیبا بسیار امین و درستکار بود و مورد اعتماد مربی ها و مددکارها بود، اخلاق و منش خوب زیبا از چشم خیرینی که به مرکز رفت و آمد داشتند هم دور نمانده بود. دختر زیبا سه ساله شده بود که یکی از افراد نیکوکار مرکز…
ماموریت در دوبی – قسمت هفتم
نوشته : رابین مور برگردان : غلامرضا کیامهر ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده…
ماموریت در دوبی – قسمت ششم
نوشته : رابین مور برگردان : غلامرضا کیامهر ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده…
خاطرات یک مددکار اجتماعی – داستان محبوبه
زهرا شهدادیان محبوبه هفت ماهه باردار بود وقتی که به مرکز ما آمد . دختری بود بیسواد و ساده از روستایی دور افتاده و محروم ، فرزند آخر پدر و مادری پیر که در کودکی محبوبه فوت شده بودند و از میان خواهران و برادرانی…
ماموریت در دوبی – قسمت پنجم
نوشته : رابین مور برگردان : غلامرضا کیامهر ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده…
خاطرات یک مددکار اجتماعی – داستان طوبی
در سونا نشسته بودم، میخواستم فقط چند دقیقه با خودم خلوت کنم. سه ماه میگذشت از مادر شدنم و من هنوز در شوک تغییر بزرگی بودم که در زندگیام ایجاد شده بود. در افکار خودم غرق بودم که صدای همهمه از طبقه بالا آمد.