دختر گم‌شده ( دختری که رفت / Gone Girl) فیلمی آمریکایی در ژانر تریلر روان‌شناختی به کارگردانی دیوید فینچر است که در سال ۲۰۱۴ به نمایش درآمد. فیلم‌نامهٔ این فیلم را گیلین فلین بر پایهٔ رمان ۲۰۱۲ خودش به همین نام نوشته‌است. داستان این فیلم در میزوری جریان دارد و در سبک معمایی پست‌مدرن نوشته شده‌است.

تماشا کنید

سکانس برتر فیلم دختر گمشده

 

فینچر در دختر گم‌شده ، بعد از دو فیلم آخرش یعنی دختری با خالکوبی اژدها و شبکه ی اجتماعی، باری دیگر سراغ یک تریلر جنایی رفت. این فیلم با کسب امتیاز 88 از100 بر اساس 249 نقد در وبسایت راتن تومیتوز و کسب امتیاز 79 از100بر اساس 49 نقد در وبسایت متاکریتیک، از دیدگاه منتقدین، هم چنین به دست آوردن امتیاز 8/1  در وبسایت آی ام دی بی از دختری با خالکوبی اژدها جایگاه بالاتری پیدا کرد اما نسبت به شبکه اجتماعی تحسین کمتری را بر انگیخت!

برای بسیاری از مخاطبان او جای سوال بود که چرا فینچر باید در شبکه اجتماعی به صورت قابل توجهی از فضای دلهره، هیجان و تعلیقی که به صورت مشهود در آثار او از جمله ” هفت” و” زودیاک” وجود داشت فاصله بگیرد. .اما بادقت بیشتر به آثار این کارگردان متوجه شباهت هایی بین آنهامی شویم که حتی در شبکه اجتماعی هم وجود دارد. شخصیت های محوری فیلم های فینچر مانند جان دوو در هفت، درگیر یک کشمکش، عقده و نفرت نسبت به اجتماع انسانی اطراف خود هستند و هر کدام به نحوی این نفرت را نشان می دهند.

*توجه : اگر این فیلم را هنوز تماشا نکرده اید،

مطالعه ادامه این مطلب خطر اسپویل و لو رفتن داستان را برای شما به همراه دارد:

داستان فیلم

صبح روز پنجمین سالگرد ازدواج نیک دون (با بازی بن افلک) و ایمی (با بازی رزاماند پایک)، نیک متوجه می‌شود همسرش ناپدید شده‌است. در قیل و قال‌های رسانه‌ای در مورد گم شدن ایمی، شک و تردیدهایی پدید می‌آید مبنی بر این‌که خود نیک دون همسرش را به قتل رسانده‌است.

“دختر از دست رفته” برای آن ها که همیشه برایشان این پرسش مطرح بوده است که مکانیزم تبدیل شدن داغ ترین عشق ها به سنگ ترین نفرت ها چیست، یک تعریف مسأله و برای آن ها که نگاهی تکنیکی دارند، کلاسیک خوش ساختیست.

ازدواج نیک و ایمی ازدواج موفقی نبوده و آنها زندگی مشترک از هم پاشیده‌ای دارند. هر دوی آنها در دورهٔ رکود اقتصادی کارشان را از دست داده‌اند و مجبور شده‌اند از شهر نیویورک به شهر کوچکی در میسوری، زادگاه نیک، بیایند. شهری که در آن نیک به تنبلی و افسردگی دچار شده‌است.

تماشا کنید : سکانس های برتر سینما | پالپ فیکشن (IMDb : 8.9 / 10)

در تمام فیلم، به جز یک چهارم پایانی، راز و رمز با بحران در می آمیزد و دل شوره ای پدید می آورد که منبع اصلی جذب مخاطب می شود.

در یک چهارم پایانی که زن تصمیم می گیرد دوست سابقش را به قتل رسانده و به خانه باز گردد، بحران و راز و رمز، جای خودشان را به تعلیق خفیفی می دهند که در تمام طول مدت، ضربان قلب را کمی بالاتر از حد معمول نگه می دارد.

اما این تعلیق مربوط به ذات اتفاقات است و کارگردان (یا بهتر بگوییم نویسنده) قصد ایجاد تعلیق یا توانایی ایجاد آن را نداشته زیرا بهترین فرصت ها برای ایجاد آن را به راحتی از دست داده است. به طور مثال تمام شب هایی که شوهر مجبور است با همسر قاتل و فوق العاده با هوش خود در یک خانه بخوابد، ظرفیت بالایی برای ایجاد تعلیق وجود داشته است.

سکوتی که گاهی با موسیقی متنِ سبک اما زیبایی همراه می شود بر اسرارآمیز بودن فضا افزوده است و مکان های تاریک و نور های ضعیفِ زرد رنگ، بخشی از فشاری که از همه طرف بر شوهر وارد می شود را به مخاطب منتقل نموده است.

یکی از نقاط قوت داستان این است که در نیمه اول فیلم، راوی همان زن ناپدید شده است که از تنبلی، بی مهری و خیانت شوهرش سخن می گوید و هم دردی مخاطب را با خود بر می انگیزد و شوهر، مقصر اصلی به نظر می رسد اما در نیمه دوم فیلم، زوایای پنهانی از شکاک بودن، ستیزه جویی و کینه توزی زن آشکار می شود، طوری که مخاطب با مرد هم دردی می کند و زن را مقصر اصلی می پندارد. وقتی مخاطب وادار می شود این گونه در قضاوت خود تجدید نظر کند، ناخود آگاه این ایده در ذهن او شکل می گیرد که شاید مشکل عمیق تر است.


معرفی تیاتر :

سرودهای نوجوانی که رژه رفتن را از رکسانا بیشتر دوست داشت


این نمایش را قانونی و رایگان تماشا کنید


در حقیقت نگاه منفعت طلبانه و عیاشانه مرد به هستی که رابطه با همسرش را تنها در ارضای روحی و جنسی می بیند و زمانی که دیگر از لحاظ روحی ارضا نشد، به وی خیانت می کند و ایده آل گرایی زن و انتظارات بیش از حد او از زندگی زناشویی، مقصر اصلی در تبدیل عشق آتشین و زودگذر به نفرت و تبدیل شدن عاشق به قاتل است. نگاه منفعت طلبانه و عیاشانه علاوه بر این که باعث خیانت مرد به همسرش می گردد، خیانت مرد به معشوقه نوجوانش و متعاقبا خیانت معشوقه نوجوان به مرد را نیز در پی دارد زیرا در این نوع جهان بینی، تملک تعیین کننده است، نه تعهد. دختر نوجوان برایش اهمیتی ندارد که معشوقش همسر دارد، همانطور که دوست ثروتمند دوران دبیرستان، برایش اهمیتی ندارد که معشوقه اش، شوهر دارد.

در پایان فیلم، مرد از خود می پرسد: “ما با همدیگر چه کرده ایم؟” و این سؤال اصلی فیلم است. ما با همدیگر چه کرده ایم که روابطمان این چنین در سوء ظن و نفرت غرق شده است؟