در این شماره به سوپ اردک می رسیم. فیلمی محصول سال ۱۹۳۳ کمپانی پارامونت. بسیاری از منتقدان تاریخ سینما این اثر را کاملترین فیلم برادران مارکس می دانند، و این یعنی باید منتظر هرج و مرجی بی پایان و انواع پارودی ها و اسلپ استیک و بمباران شوخی های دستی و کلامی مواجه باشیم.فیلم در بین ۱۰۰ فیلم برتر کمدی تاریخ سینما بر اساس سایت معتبر  IMDB در جایگاه ششم قرار گرفته است.

برادران مارکس

برادران مارکس در آغاز بشریت شش نفر بودند که در خانه ای پر از فقر ایتالیایی در نیویورک متولد شدند. اما یکی شان در همان کودکی درگذشت. کمی بعد که بزرگ شده و وارد تاتر شدند به چهار نفر گروچو چیکو هارپو و زپو تقلیل یافتند. اما وقتی می گوییم برادران مارکس منظور سه نفرشان است. گروچو، چیکو و هارپو. چرا که زپو به دنیای جنون آمیز آنها تعلقی نداشت و مانند هر انسان دیگری عاشق می شد و پی زندگی اش می رفت.

 

سوپ اردک – محصول سال ۱۹۳۳ کمپانی پارامونت

در همین جا با پارادوکس برادران مارکس مواجه می شویم:

سردسته شان گروچو است. با آن ابروها و سبیل پرپشت و بزرگ و سیگار برگی که اکثر اوقات در دست دارد. چیکو نفر دوم برادران است. مردی با کلاه و با لهجه ی غلیظ ایتالیایی، کسی که واسط ارتباط و درواقع دیلماج میان گروچو و هارپو است. هارپو مردی که هرگز در سینما کلامی بر زبان نیاورد. مردی با موهای طلایی که از اصوات برای منظورش استفاده می کند. کسی که در این دنیا تنها چیکو درکش می کند. کارگردان فیلم لئومک کاری مردی است که او را متخصص سینمای کمدی می دانند. نابغه ای که برترین فیلم های لورل و هاردی مدیون اوست. این لئو مک کاری بود که وقتی هاردی از لورل رودست می خورد، مجبورش می کرد چند لحظه ای به دوربین خیره شود. و این تبدیل شد به سبک خاص لورل و هاردی. حالا همچین نابغه ای در پشت صحنه ی این دیوانه خانه در نقش کارگردان حضور دارد.

فیلم هجویه ای است برای تمام دیکتاتورهای جنگ طلب، آنقدر تند و تیز که دیکتاتور بزرگ چاپلین در مقابلش رنگ می بازد. بطوریکه موسیلینی نمایش فیلم را در ایتالیا ممنوع می کند.

  فایرفلاى – با بازی گروچو – در مقام دیکتاتور کشور  فریدونیا  قرار می‏گیرد، چون این تنها شرط  خانم تیزدیل ، بیوه‏ ى میلیاردر براى اعطاى کمک مالى به اقتصاد بحرانى کشور است.  فایر فلاى  با توهین به  ترنتینو  سفیر دسیسه‏ چین کشور همسایه،  سیلوانیا ، باعث آغاز جنگ بین دو کشور می‏ شود.


به صحنه ای از فیلم توجه کنید:

ژنرال: عالیجناب، مردان ما در فضای باز بدجوری لطمه می بینن. پیشنهاد می کنم سنگر بکنیم.

یک فیلم یک دیالوگ : بعضی ها می گن داغشو دوست دارن

فایرفلای: سنگر بکنیم؟ اونم در حالی که سربازامون مثل مگس دارن کشته میشن؟ الان وقت برای سنگر کندن نیست. مجبوریم سنگر حاضر آماده بخریم. بیا، بدو برو یه مقدار سنگر بخر  (اسکناسی را به دست ژنرال میدهد).

ژنرال: [ سلام میدهد] بله قربان!  راه می افتد که برود.

فایرفلای: یه دقیقه صبر کن.!

ژنرال برجای می ماند. فایرفلای دستش را زیر چانه اش می گیرد.

فایرفلای: سنگرو تا این جا بگیر تا سربازامون شلوار لازم نداشته باشن.

ژنرال: [ سلام میدهد] بله، قربان! (باز راه می افتد تا برود).

فایرفلای: صبر کن.!

ژنرال برجای می ماند. فایرفلای دستش را بالای سرش می گیرد.

فایرفلای: سنگرو تا این جا بگیر تا اصلا سرباز لازم نداشته باشیم.

ژنرال: بله، قربان!  بیرون می رود.

و اینک دیالوگ اصلی فیلم:

ترنتینو: [ با دستان بسته] من مایلم هر کاری برای جلوگیری از این جنگ انجام بدم.

فایرفلای: خیلی دیر شده. من قبلا کرایه یه ماه میدون جنگو پرداختم.