رمان ایرانی | پلاک ۵۲

آخرین شماره مجله پلاک52

برچسب: رمان ایرانی

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت دوازدهم 

خدیجه هاج‌وواج به فرزندانش نگاه کرد. یک آن پاکت شکرپنیر از دستش افتاد و پیرزن همان جا روی زمین ولو شد. سلیم‌سامورایی نگاهی به صدیقه انداخت که هوارهوار می‌کرد «آواره‌ی کوچه و خیابون شدیم!»

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت دهم 

دکتر نرگس حسینی در کنار حرفه‌ی اصلی‌ خود که پزشکی است، تجربه‌ای بالغ بر  یازده سال در زمینه‌ی نویسندگی داستان دارد. اولین کتاب‌‌های او به نام‌های چیکسای، دنیا را به پایت خواهم ریخت و ماهرخ و ققنوس در سال ۱۳۹۷ ه.ش  از انتشارات درج سخن چاپ شد. کتاب‌های بعدی ایشان…

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت هشتم 

دکتر نرگس حسینی در کنار حرفه‌ی اصلی‌ خود که پزشکی است، تجربه‌ای بالغ بر  یازده سال در زمینه‌ی نویسندگی داستان دارد. اولین کتاب‌‌های او به نام‌های چیکسای، دنیا را به پایت خواهم ریخت و ماهرخ و ققنوس در سال ۱۳۹۷ ه.ش  از انتشارات درج سخن چاپ شد. کتاب‌های بعدی ایشان…

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت پنجم 

سلیم‌سامورایی صلاح ندید بیشتر از این وقت‌کشی کند و فکرش را به زن معلوم‌الحال بدهد. قدم‌هایش را  تند برداشت و از شکاف دیوارِ ته بازارچه عبور کرد. بعد از چند دقیقه به خانه رسید و در حیاط را نیمه‌باز دید. با پا لگد آرامی به در زد،  چهارطاق بازش کرد و ننه‌گویان وارد حیاط شد.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت دوم 

هر روز صبح علی‌الطلوع تا شش بعد از ظهر سلیم‌سامورایی وقتش را در گاراژ مکانیکی می‌گذراند. کار می‌کرد و از زور بازوهایش خرجی مادر پیر و خواهرش را در می‌آورد. آن روز، روز پر کاری بود. چند  ماشین را برای تعمیر آورده بودند و سلیم‌سامورایی حتی فرصت نوشیدن یک استکان چای پیدا نکرد.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت اول 

سلیم‌سامورایی از مردمان ایران قدیم بود. از گروه لات‌های جوانمردی که در دل تاریخ کهن ایران روزگار می‌گذراندند و ریشه در فرهنگ و سنت ها و باورهای مردمان این قوم داشتند. از آن‌هایی که نمی‌توان مثبت یا منفی خالص قلمدادشان کرد. افرادی که با القابی چون لوطی، داشی، مشدی و باباشمل شناخته می‌شدند و با داشتن آداب و رسومی خاص مرام و مسلکی برای خود به هم زده بودند.