ننه جون بد خُلق شده بود. حق هم داشت توی اون ظلمت و تاریکی و تنهایی غیر از نقِ و نوق زدن چاره ای نداشت وقتی می دید از صلوات فرستادن هم کاری ساخته نیست تیر بارِ زبانش را روی رگبار گذاشت و تمام کایینات…