در شماره قبل در مورد فرهنگ فحش و فحاشی مطالبی به عرض مبارک شما رسید. حال ادامه مطلب:

فحش هم مانند زمین و کوه و ساحل و جنگل خوردنی است اما آن خوردن کجا و این خوردن کجا.

شنیدن فحش اگر به طور مستقیم ما را هدف قرار ندهد نه تنها آزاردهنده نیست بلکه لذت بخش است. مثلاً بخشی از کلام موسیقی رپ – عرض کردم که فقط بخشی، رپرهای عزیز بر من هجمه نکنند – حاوی فحش است. اوایل برایمان شوکه آور بود اما آرام آرام عادت کردیم و امروز بسیاری از ما این ترانه ها را از بریم ولی اگر بخواهیم دو بیت شعر حافظ و فردوسی حفظ کنیم به دست انداز می افتیم.

فحش می گویم و از گفته ی خود دلشادم – قسمت اول 

از خاصیت های عجیب فحش این است که هیچگاه کارایی خود را از دست نمی دهد. اگر دو نفر با هم خیلی رفیق و ندار باشند برای شوخی به هم فحش می دهند. وقتی دو نفر دعوا می کنند به هم فحش می دهند. آدم ها وقتی از دست کسی دلخور هستند در دلشان یا زیر لب به او فحش می دهند.

گاهی اوقات هیچ دلیلی برای فحاشی وجود ندارد ولی باز هم فحش می دهند.

به آدم های موفق فحش می دهند. به زیبارویان فحش می دهند.

به مخالفان و موافقان فحش می دهند. به سلبریتی ها فحش می دهند.

به اقتصاد، اوضاع زمانه، تقدیر، زندگی، طبیعت، حیوانات، فلک، شانس، ذات، روح.

خلاصه این که اولین واکنش ما به وقایع معمولاً فحش است. در حالی که خود فحش کلمه ای بیش نیست ولی همه جا به اشکال گوناگون کاربرد دارد.

حضرت حافظ فرموده: «یک حرف بیش نیست خودِ فحش وین عجب / کز هر زبان که می شنوم نامکرر است» البته مصرع اول حافظ این نیست و من آن را عوض کرده ام ولی اگر حافظ امروز بود شاید نظر مرا تایید می کرد.


با صدای افشین حر گوش بسپارید

 


یکی از لذت های فحش، یاد دادن آن به خارجی ها و کودکان است.

کافی است یک خارجی نگون بخت از همه جا بی خبر و ناآشنا به زبان و فرهنگ ایرانی گیر ما بیفتد و خواهان آن باشد که کمی فارسی یاد بگیرد. اولین کاری که می کنیم این است که به جای واژه های کاربردی، چند فحش آبدار ناموسی به  او یاد می دهیم و بعد ولش می کنیم در دل جامعه و هرهر می خندیم.

خردسالان هم همینطور. کودکان با ورود به جامعه خواه ناخواه فحش یاد می گیرند اما معمولاً منابع یادگیری مستقیم فحش توسط بچه ها پدربزرگ ها، دایی ها و عموها هستند که عامدانه برای تفریح به کودکان فحش یاد می دهند. آموزش دهندگان فحش به کودکان عموماً در میهمانی های خانوادگی بچه را ول می دهند وسط و با شنیدن فحش با لحن شیرین کودکانه باز هرهر می خندند.

یک نوع فحش، فحش سیاسی است که معمولاً بین مسئولین و یا سران کشورها رد و بدل می شود.

مثلاً مسئولی به منتقدان خود فحش می دهد. یا سر این کشور به سر یک کشور دیگر حرف زشت می زند و آن سر هم به این سر فحش می دهد. بلافاصله سر و کله ی سازمان ملل پیدا می شود و چون تنها کاری که بلد است دعوت به خویشتنداری است طرفین را به خویشتنداری دعوت می کند.

دو سر هم به خود آمده، خویشتندار می شوند و متوجه رفتار زشت خود می گردند و روی ماه هم را می بوسند و از دل هم در می آورند و سازمان ملل هم می رود تا معضلات دیگر بشری را حل کند.

یکی از مواقعی که زیاد فحش رد و بدل می شود زمان دعواهای ترافیکی است.

یعنی اول عصایی و قفل فرمان می کشند بعد فحش می دهند بعد با هم گلاویز می شوند و اگر عمری باقی بود مامور خبر می کنند که بیاد کروکی بکشد. پندی از مولانا برایتان بگویم و کلام را مطول نکنم. روزی مولانا یعنی همان شاعر بلندآوازه ای که همه ما برای زیارت مرقدش به آنتالیا و کوش آداسی هجوم می بریم با خرش در حال طی کردن مسیری بوده. حالا خر به هر دلیلی ترمز نابجا کرده و یا راهنما نزده و پیچیده و یا به هر علت دیگر موجبات ناخرسندی خرسوار دیگری را فراهم می آورد. نامبرده شروع می کند به فحش دادن به مولانا. حالا عکس العمل مولانا را از زبان خودش بشنوید:

می شنیدم فحش و خر می راندم
  ربِّ یَسِّر زیر لب می خواندم

ببینید مولانای جان ما چقدر خوب مشکل را مدیریت کرده. به جای پایین آمدن و قفل فرمان کشیدن، تمام فحش ها را به جان می خریده و رانندگی اش را می کرده و با زمزمه ذکر و دعا حواس خودش را پرت می کرده است. طرف هم رویش کم شده و رفته. پس بهتر است ما هم مثل مولانا باشیم و از فحش دادن خودداری کنیم چون اخلاقمان را فاسد می کند و دهنمان بوی بد می گیرد و خدا از دست ما ناراحت می شود و بابا مامان عصبانی می شوند و اگر خیلی عصبانی شوند ممکن است در دهنمان فلفل بریزند و دهنمان بسوزد و اشک بریزیم. جناب «اوحدی مراغه ای» هم فرموده:

با پسر قول زشت و فحش مگوی
  تا نگردد لئیم و فاحشه گوی