عمه خانوم و عشق بهاری
فکر کردم امسال عید برم سراغ عمه و برای تعطیلات بیارمش پیش خودم. رسیدم دیدم عمه دستمالی بسته به سرش و کنار خدمه آسایشگاه مشغول پاک کردن شیشههای در رو به حیاطه. عصبانی شدم.
آتش هم حریف این بلا نشد
با کیم در یک مهمانی آشنا شدیم و حالا دوستان خوبی هستیم. اهل کره شمالی است و ساکن کانادا. از آن آدم هایی که حرصت را در میآورند که چرا این…
جلسه بانک مرکزی ناکجا آباد
معاون رییس بانک مرکزی: خیلی وقته منتظریم. آقای رییس دیر کرده. می گم جلسه رو شروع کنیم. اگه خروجی نداشته باشیم. فردا بازار می ترکه.
عشق و جنگ و عمه
این هفته با یک دسته گل رز به دیدن عمه خانوم رفتم. عمه عاشق عطر گلهاست. -عمه جون! با چه لذتی گلها رو بو میکنید. -چیه؟ یه گل بو کردن هم …
فقط مردها بخوانند : چه کنیم که زنانمان ما را هم به حساب بیاورند !
در طول تاریخ همیشه مردان؛ در یک دور باطل، سعی کرده اند که خود را به زنان اثبات کنند و نیاز به توضیح ندارد که این تلاش به نتیجه نرسید.
مردان بومرنگی
قرار است در مورد حقوق زنان بنویسم اما من مرد هستم و هرچقدر هم فمنیست باشم باز هم یک جای کارم میلنگد. به قول برخی دوستان،« مَردِ مُردهی ایرانی، فمنیست است.»
حکایت «سَر خَر» عبید زاکانی
روزی مردی سوار بر خر از دهی به دهی دیگر می رفت. در میان راه عده ای از جوانان که شراب خورده و مست بودند راه را بر او می بندند؛ یکی از آنها جامی پر از شراب به او تعارف می کند. مرد استغفرالله گویان سرباز زد.
نه فرشته ام، نه کفتر!
در دوران مدرسه، هر از چند گاهی سر و کله ی یکی از همین باورها پیدا می شد و مثل امواج پاندمی کوید سراسر مدرسه را درمی نوردید. مثلاً یکی از بچه ها چو می انداخت که از قدیم گفته اند هرکس بتواند نوک زبانش را به نوک بینی اش برساند پولدار می شود.