طنز پرداز: شهرام شهیدی

به نظر من یکی از بنیادی ترین پرسش های جهان اینه که «چرا توالت ها کولر نداره ؟ » هرکس از ما اوقات زیادی در طول روز را در توالت ها و سرویس های بهداشتی می گذرونیم. این طور نیست؟

مثلا ما مهندسان راه و ساختمان روزی هفت هشت ساعت در توالت هستیم. در مورد پزشک ها میزان ساعت حضورشان در دستشویی بستگی دارد به این که شیفت شب باشند یا روز. مجریان تلویزیونی هم معادل ساعتی که روی خط هستند همین حالت را دارند. اما از همه بدتر اوضاع سیاستمداران جهان است. آنها بیست و چهارساعته و بدون توقف در توالت هستند. خب همان طور که می بینید زمان حضور در توالت بخش مهمی از زندگی هریک از ما است. برای همین هم هست که من فکر می کنم باید در توالت ها کولر نصب کرد.

درصورتی که منطقی باشیم شاید بتوانیم ادعا کنیم که اگر توالت ها کولر داشت شاید اوضاع جهان اینی نبود که الان هست. چون همه تصمیمات مهم جهان در توالت گرفته می شود و اگر کولر بتواند باعث خونسردی مقامات سیاسی جهان شود شاید بتوان از وقوع خیلی از جنگ ها جلوگیری کرد.

حالا که بحث رسید به اینجا بیایید با هم فکر کنیم ببینیم چطور میشود به این سیکل تصمیم گیری کمک کرد. خب بهترین راهش این است که سیاستمداران جهان بیشتر بخوابند. چون هرچه بیشتر بخوابند کمتر می روند دستشویی.

راه حل بعدی خریدن زنگوله است. داستان زنگوله را نمی دانید؟ برایتان تعریف می کنم

یک روز کشیش محترمی در محوطه کلیسا ایستاده بود که صدای زنگوله شنید. برگشت دید مرد جا افتاده و موقری به پایش زنگوله بسته. مرد به کشیش گفت می خواهم اعتراف کنم. کشیش گفت باشه اما اول بگو ببینم چرا به پات زنگوله بستی؟

مرد جواب داد راستش این را بسته ام که وقتی راه می روم سوسک ها و مورچه ها بفهمند خطری نزدیکشان است و از جلوی راه من دور شوند که ناخواسته آن ها را نکشم.

کشیش گفت: به به چه انسان خوبی. خب حالا اعتراف کن

مرد گفت راستش من در این چند سال اخیر به خواهر زنم، به دخترخاله ام، به منشی شرکتم، به کارمندم، به نظاغتچی هتل، به ویزیتوری که آمد در خانه و خلاصه به پنجاه و سه زن تجاوز کرده ام.

کشیش با تعجب نگاهش کرد و گفت: عزیزم شما آزارگر جنسی هستی و یک بیمار جنسی متحرک. فوری باید خودت را معالجه کنی و خلقی را نجات دهی. در مورد زنگوله هم فکر کنم بهتر است این زنگوله را از پایت باز کنی و جای دیگری ببندی. زن ها حق دارند بفهمند تو وارد جایی می شوی تا از فرصت استفاده کرده و قبل از اینکه دستت به آن ها برسد بتوانند از دست تو فرار کنند .

خب این جوک حکایت همین سیاستمداران جهان هم است. شاید بهتر باشه آن ها هم زنگوله را از پایشان باز کنند و ببندند به دستشان که این قدر حکم تجاوز و حمله و شکنجه و ترور و اعدام و تخریب و توقیف و … صادر نکنند. این طور نیست؟